شمارهٔ ۱۲۹۷
ای دل به درد عشقش دانم دوا نداری
یک دم خیال رویش از خود جدا نداری
ای دل به درد هجران تا کی صبور باشم
ای نور هر دو دیده ترس از خدا نداری
کارت جفاست بر من تا کی توان کشیدن
مشکل که یک سر مو در دل وفا نداری
این درد با که گویم مسکین دل جفاکش
چون نزد او رسولی بیش از صبا نداری
تا گویدش که جانم بر لب رسید از غم
زین بیش جور بر من دانم روا نداری
من جز وفا گناهی بر خود نمی شناسم
لیکن تو بر ضعیفان غیر از جفا نداری
سلطانی جهان شد بر تو مقرّر ای دل
لیکن چه سود چون تو میل گدا نداری
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای دل به درد عشقش دانم دوا نداری
یک دم خیال رویش از خود جدا نداری
هوش مصنوعی: ای دل، میدانم که برای درد عشق او درمانی نداری و حتی برای لحظهای هم نمیتوانی خیال رویش را از خود دور کنی.
ای دل به درد هجران تا کی صبور باشم
ای نور هر دو دیده ترس از خدا نداری
هوش مصنوعی: ای دل، تا کی میخواهی به خاطر درد جدایی صبور باشی؟ ای روشنی چشمانم، تو که از خدا ترسی نداری.
کارت جفاست بر من تا کی توان کشیدن
مشکل که یک سر مو در دل وفا نداری
هوش مصنوعی: کار تو نسبت به من خیلی ظلمآمیز است و من نمیتوانم به این وضعیت ادامه دهم، چون حتی کفایت یک وفای کوچک را هم در دل خود نداری.
این درد با که گویم مسکین دل جفاکش
چون نزد او رسولی بیش از صبا نداری
هوش مصنوعی: این درد را به کی میتوانم بگویم؟ من که دلbroken دارم و به شدت آزردهام. هیچ کسی را جز نسیم صبحی که به من پیام میآورد، ندارم.
تا گویدش که جانم بر لب رسید از غم
زین بیش جور بر من دانم روا نداری
هوش مصنوعی: او میگوید وقتی که جانم به لب رسیده و از غم به تنگ آمدهام، دیگر نمیتوانی اینقدر بر من ظلم کنی.
من جز وفا گناهی بر خود نمی شناسم
لیکن تو بر ضعیفان غیر از جفا نداری
هوش مصنوعی: من فقط وفا را در خود میبینم و هیچ گناهی برای خود نمیشناسم، اما تو برای کسانی که ضعیف هستند، جز آزار و ظلم کاری نداری.
سلطانی جهان شد بر تو مقرّر ای دل
لیکن چه سود چون تو میل گدا نداری
هوش مصنوعی: ای دل، اگرچه تقدیر بر تو حکم میکند که سلطان این جهان شوی، اما چه فایده دارد وقتی که تو تمایلی به زندگی در خواهشهای کوچک و ناچیز نداری؟