گنجور

شمارهٔ ۱۲۹۶

ای دل به سر کویش رو گر هوسی داری
جان در قدمش انداز گر خود نفسی داری
یا کام دلم از لب یک لحظه بده جانا
یا جان بستان از من تو بنده بسی داری
در پای شهید عشق چون کشته شوم آخر
دریاب دل ما را گر دست رسی داری
من بلبل بستانم محزون نه روا باشد
پر بسته مرا تا کی اندر قفسی داری
حرفی ز فراق تو کردیم بیان دانی
ای نور دو چشمم گر در خانه کسی داری
ای خاطر تو گوهر دریای محیطی تو
در گرد جهان می گرد باری ز خسی داری
خال لب شیرینت دانی به چه می ماند
گویی شکرستان را شحنه مگسی داری

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای دل به سر کویش رو گر هوسی داری
جان در قدمش انداز گر خود نفسی داری
هوش مصنوعی: ای دل، اگر در دل آرزویی داری، به سراغ او برو. اگر حقیقتاً عشق او را در دل داری، جان خود را در پای او فدا کن.
یا کام دلم از لب یک لحظه بده جانا
یا جان بستان از من تو بنده بسی داری
هوش مصنوعی: عزیز من، یا به من لحظه‌ای محبت کن و دل مرا شاد کن، یا اینکه جانم را بگیر چون برای تو بنده‌ای سرسپرده هستم.
در پای شهید عشق چون کشته شوم آخر
دریاب دل ما را گر دست رسی داری
هوش مصنوعی: اگر در راه عشق شهید شوم، لطفا به یاد دل ما باش. اگر راهی برای رسیدن به ما داری، خواهش می‌کنم آن را دریاب.
من بلبل بستانم محزون نه روا باشد
پر بسته مرا تا کی اندر قفسی داری
هوش مصنوعی: من بلبل باغم و غمگین هستم؛ آیا منطقی است که پرهایم بسته باشد؟ تا کی مرا در قفس نگه می‌داری؟
حرفی ز فراق تو کردیم بیان دانی
ای نور دو چشمم گر در خانه کسی داری
هوش مصنوعی: به کسی که در دلش محبت توست، می‌گوید: آیا می‌دانی که ما از دوری تو صحبت کرده‌ایم؟ آیا در دل کسی دیگر جا داری؟
ای خاطر تو گوهر دریای محیطی تو
در گرد جهان می گرد باری ز خسی داری
هوش مصنوعی: ای دل، تو همچون گوهر باارزش در دل دریا هستی و در دنیای پیرامون، شادابی و زیبایی خاصی داری، پس چرا خود را در میان چیزهای بی‌ارزش و دلخوشی‌های زودگذر محدود می‌کنی؟
خال لب شیرینت دانی به چه می ماند
گویی شکرستان را شحنه مگسی داری
هوش مصنوعی: نقطه زیبای لب شیرین تو را می‌دانی به چه چیزی تشبیه می‌کنند؟ مانند این است که در سرزمین شکر، تو را محافظی چون مگس قرار داده‌اند.