شمارهٔ ۱۲۹۳
دلم ببردی و دانم که قصد جان داری
سر بریدن پیوند دوستان داری
نه شرط صحبت و آیین دوستان دانی
نه رسم و عادت یاران مهربان داری
به خاطرت نگذشت ای طبیب مشتاقان
که خسته ای چو من زار ناتوان داری
تو را کجا ز من مستمند یاد آید
که صد هزار چو من بنده در جهان داری
چرا تو با همه دلجویی و سبک رویی
همیشه با من دلخسته سرگران داری
به لب رسید مرا جان ز هجر او ای دل
تو تا به چند غم عشق را نهان داری
جهان به عید وصالت امیدها دارد
مباش غافل از اندیشه جهانداری
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دلم ببردی و دانم که قصد جان داری
سر بریدن پیوند دوستان داری
هوش مصنوعی: دل مرا دزدیدهای و میدانم که میخواهی به من آسیب برسانی؛ در حالی که برای دوستیهایت ارزش قائل هستی.
نه شرط صحبت و آیین دوستان دانی
نه رسم و عادت یاران مهربان داری
هوش مصنوعی: تو نمیدانی چه اصولی در گفتگو با دوستان وجود دارد و نمیشناسی چطور باید با یاران مهربان رفتار کرد.
به خاطرت نگذشت ای طبیب مشتاقان
که خسته ای چو من زار ناتوان داری
هوش مصنوعی: ای طبیب عاشقان، آیا به یاد تو بود که من بیمار و ناتوانی خسته و بیحال دارم؟
تو را کجا ز من مستمند یاد آید
که صد هزار چو من بنده در جهان داری
هوش مصنوعی: تو کجا به یاد من بیچاره میافتی، در حالی که در این جهان صد هزار نفر مثل من هست که به تو خدمت میکنند.
چرا تو با همه دلجویی و سبک رویی
همیشه با من دلخسته سرگران داری
هوش مصنوعی: چرا با اینکه همیشه به دیگران محبت میکنی و رفتاری ملایم داری، اما با من که دلم شکسته و ناراحتم اینگونه رفتار میکنی؟
به لب رسید مرا جان ز هجر او ای دل
تو تا به چند غم عشق را نهان داری
هوش مصنوعی: به زودی جانم از شدت دوری او به لب میرسد، ای دل! تا کی میخواهی غم عشق را در درون خود پنهان کنی؟
جهان به عید وصالت امیدها دارد
مباش غافل از اندیشه جهانداری
هوش مصنوعی: جهان در حال جشن گرفتن پیوندها و امیدهای جدید است. پس نباید از فکر کردن به مدیریت و رهبری دنیا غافل شوی.