گنجور

شمارهٔ ۱۲۸۱

گلبن وصل ز باغ دل ما برکندی
آتشی از لب لعلت به جهان افکندی
گل به باغست و چمن خرّم و وقت طربست
ما چنین بی دل و بی یار مگر بپسندی
تن ضعیفست و دلم غمزده و وقت بهار
بلبل خاطر بیچاره از آن دربندی
هیچ لذّت ز گل امسال ندیدم باری
دل محزون تو چنین خسته جگر تا چندی
من ز هجران تو ماننده ی ابرم گریان
تو به حال من بیچاره چو گل می خندی
داد سوگند ..................................
گوئیا ای دل و دینم تو در آن سوگندی
تا جهانست نگردم ز درت تا جانست
زین سبب ای دل و جانم که بسی دلبندی

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گلبن وصل ز باغ دل ما برکندی
آتشی از لب لعلت به جهان افکندی
هوش مصنوعی: با لب زیبای تو آتشی برپا کردید و این آتش از دل ما برمی‌خیزد و به جهانیان می‌تابد.
گل به باغست و چمن خرّم و وقت طربست
ما چنین بی دل و بی یار مگر بپسندی
هوش مصنوعی: گل‌ها در باغ هستند و چمن سرسبز و زمان شادابی فرا رسیده است، اما ما چرا این‌گونه بی‌دل و بی‌یار هستیم، آیا این را تو می‌پسندی؟
تن ضعیفست و دلم غمزده و وقت بهار
بلبل خاطر بیچاره از آن دربندی
هوش مصنوعی: تنم ضعیف است و دلم غمگین، در حالی که بهار فرارسیده و بلبل از این وضعیت در حال ناله و شکایت است.
هیچ لذّت ز گل امسال ندیدم باری
دل محزون تو چنین خسته جگر تا چندی
هوش مصنوعی: من از گل‌های امسال هیچ لذتی نبردم و دل غمگین تو مرا تا مدت‌ها ناراحت و خسته کرده است.
من ز هجران تو ماننده ی ابرم گریان
تو به حال من بیچاره چو گل می خندی
هوش مصنوعی: من از دوری تو همچون ابری بارانی هستم و تو که به حال من بیچاره نگاه می‌کنی، مانند گلی می‌خندی.
داد سوگند ..................................
گوئیا ای دل و دینم تو در آن سوگندی
هوش مصنوعی: قسم خورده‌ام که گویی ای دل و دینم، تو در آن قسم هستی.
تا جهانست نگردم ز درت تا جانست
زین سبب ای دل و جانم که بسی دلبندی
هوش مصنوعی: تا زمانی که جهان وجود دارد، از درِ تو دور نخواهم شد. تا زمانی که جان در بدن دارم، به همین دلیل ای دل و جانم، وابستگی‌های زیادی دارم.