گنجور

شمارهٔ ۱۲۷۶

یک شب به لطف از درما درنیامدی
چون سرو راستی تو ز در بر نیامدی
گفتم به دیده کز رخ خوبش نظر بدوز
ای دیده عاقبت تو به دل درنیامدی
ای سرو ناز من ز چه معنی به هیچ باب
یک شب مرا ز لطف به بر در نیامدی
دوش انتظار وصل تو کردیم تا سحر
ما منتظر به وعده ی تو گر نیامدی
عمری به انتظار تو ای نور دیده ام
رنجور عشق گشتم و بر سر نیامدی
ای دل عجب که در شب دیجور عشق او
بر بوی مشک و غالیه و عنبر نیامدی
ای دل جهان و جان همه کردیم عرض دوست
چندانکه سعی رفت تو درخور نیامدی

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

یک شب به لطف از درما درنیامدی
چون سرو راستی تو ز در بر نیامدی
هوش مصنوعی: در یک شب، با وجود اینکه لطف و محبت تو به من بود، تو از در خارج نشدی و به دیدارم نیامدی؛ مانند سروی که با راستی و صداقت خود، از در به بیرون نمی‌آید.
گفتم به دیده کز رخ خوبش نظر بدوز
ای دیده عاقبت تو به دل درنیامدی
هوش مصنوعی: به چشمم گفتم که از چهره زیبایش نگاه برندار، اما ای چشم، تو هیچ‌وقت قلب مرا به خودت مشغول نکردی.
ای سرو ناز من ز چه معنی به هیچ باب
یک شب مرا ز لطف به بر در نیامدی
هوش مصنوعی: ای سرو زیبای من، دلیلش چیست که در هیچ یک از درها یک شب هم به ناز و لطفت مرا در آغوش نگرفتی؟
دوش انتظار وصل تو کردیم تا سحر
ما منتظر به وعده ی تو گر نیامدی
هوش مصنوعی: شب گذشته انتظار دیدارت را کشیدیم تا صبح، و ما تا صبح در انتظار وعده تو بودیم، اگر نیامدی.
عمری به انتظار تو ای نور دیده ام
رنجور عشق گشتم و بر سر نیامدی
هوش مصنوعی: سال‌ها به انتظار تو نشسته‌ام، ای نور چشمانم. در عشق سختی‌ها را تحمل کرده‌ام و هنوز به سراغم نیامدی.
ای دل عجب که در شب دیجور عشق او
بر بوی مشک و غالیه و عنبر نیامدی
هوش مصنوعی: ای دل، عجیب است که در این شب تاریک، عشق او تو را به یاد بوی خوش مشک و عطرهای گرانبهای غالیه و عنبر نینداخته است.
ای دل جهان و جان همه کردیم عرض دوست
چندانکه سعی رفت تو درخور نیامدی
هوش مصنوعی: ای دل، همه دنیا و زندگی‌ام را برای دوست نثار کردیم، لیکن هرچه تلاش کردم، به اندازه‌ای که شایسته بود، نتوانستم به او برسم.