گنجور

شمارهٔ ۱۲۷۵

گر مرا با درد عشقت چاره بودی خوش بدی
ور شب وصل بتان همواره بودی خوش بدی
دستگیرم گر بدی وصل رخت در پیش ما
گر شب هجران تو آواره بودی خوش بدی
سرو بستان را بود میلی خرامان سوی ما
میل تو گر سوی این بیچاره بودی خوش بدی
شاد می دارد خیال وصل او ما را ولی
بر غم دلدار اگر غمخواره بودی خوش بدی
گر شب وصلت بدیدی صبح بر بستی نقاب
پرده هجران تو گر پاره بودی خوش بدی
زهره گفتن ندارم راز خود را در جهان
ای دریغا گر مرا این چاره بودی خوش بدی

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گر مرا با درد عشقت چاره بودی خوش بدی
ور شب وصل بتان همواره بودی خوش بدی
هوش مصنوعی: اگر تو راهی برای تسکین درد عشق تو داشتی، خوشحال بودم. و اگر شب وصال معشوقان همیشه ادامه داشت، باز هم خوشحال بودم.
دستگیرم گر بدی وصل رخت در پیش ما
گر شب هجران تو آواره بودی خوش بدی
هوش مصنوعی: اگر تو به ما بپیوندی، حتی اگر در شب جدایی دلتنگ باشی، این برای ما خوشایند خواهد بود.
سرو بستان را بود میلی خرامان سوی ما
میل تو گر سوی این بیچاره بودی خوش بدی
هوش مصنوعی: سروی که در باغ است، تمایل دارد با نرمی به سمت ما بیاید. اگر تمایل تو هم به سمت این بیچاره بودی، همه‌چیز خوب بود.
شاد می دارد خیال وصل او ما را ولی
بر غم دلدار اگر غمخواره بودی خوش بدی
هوش مصنوعی: خود خیال وصال محبوب ما را شاد می‌کند، اما اگر دلی داشتیم که غم عشق را تحمل کند، آن وقت خوشحال‌تر می‌شدیم.
گر شب وصلت بدیدی صبح بر بستی نقاب
پرده هجران تو گر پاره بودی خوش بدی
هوش مصنوعی: اگر شب وصالت را می‌دیدی، صبح با کنار زدن پرده‌ی جدایی‌ات، به خوشی می‌رسیدی.
زهره گفتن ندارم راز خود را در جهان
ای دریغا گر مرا این چاره بودی خوش بدی
هوش مصنوعی: زهره نمی‌تواند راز خود را در دنیا بگوید و افسوس که اگر راهی برای بیان آن داشت، احساس خوبی پیدا می‌کرد.