گنجور

شمارهٔ ۱۲۷۴

دلا در عشق بازی نیک مردی
چرا از غم چنین با آه و دردی
مگر هجران تو را از پا درآورد
که با چشم پر آب و روی زردی
نه شرطی کرده بودی با من ای دل
که گرد کوی مهرویان نگردی
به قول خود وفا ننمودی آخر
چنینم زار و دشمن کام کردی
به خاک ره نشستم زآتش دل
به هجران آب روی ما ببردی
چو از وصلش نگشتم یک زمان شاد
چرا ما را به دست غم سپردی
نگارینا جهان بی تو نخواهم
که هم دردی و هم درمان دردی

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دلا در عشق بازی نیک مردی
چرا از غم چنین با آه و دردی
هوش مصنوعی: ای دوست، چرا در عشق که بازی زیباست، همچنان با غم و درد به سر می‌بری؟
مگر هجران تو را از پا درآورد
که با چشم پر آب و روی زردی
هوش مصنوعی: آیا جدایی تو باعث شده است که من به این حال و روز بیفتم، با چشمانی پر از اشک و صورتی رنگ باخته؟
نه شرطی کرده بودی با من ای دل
که گرد کوی مهرویان نگردی
هوش مصنوعی: ای دل، تو هیچ شرطی با من نگذاشته بودی که به دور و بر محبوبان نگردی.
به قول خود وفا ننمودی آخر
چنینم زار و دشمن کام کردی
هوش مصنوعی: به گفته‌ی خودت وفا نکردی و در آخر من این‌گونه زار و خسته هستم و تو به هدف خود رسیدی.
به خاک ره نشستم زآتش دل
به هجران آب روی ما ببردی
هوش مصنوعی: در کناره راه نشسته‌ام، دل‌تنگ و داغدار از جدایی، و اشک‌هایم مانند آب روی صورت‌ام می‌ریزد.
چو از وصلش نگشتم یک زمان شاد
چرا ما را به دست غم سپردی
هوش مصنوعی: وقتی که از دیدن او و وصالش خوشحال نبودم، چرا ما را به احساس غم و رنج سپردی؟
نگارینا جهان بی تو نخواهم
که هم دردی و هم درمان دردی
هوش مصنوعی: ای محبوب، من نمی‌خواهم به زندگی در این جهان ادامه دهم، چون تو در کنارم نیستی. در کنار تو هم دردهایم را حس می‌کنم و هم درمان آن‌ها را.