شمارهٔ ۱۲۵۶
از جان وصل خویش فرستم نواله ای
بر لعل می فروش خودم کن حواله ای
زانگه که لعل دلکش تو می فروش شد
ما را بده ز لعل لب خود پیاله ای
تا خال دلفریب تو دیدم به چشم دل
دادم به خون خویش به خطت حواله ای
خوی بر رخ چو ماه تو دانی چگونه است
چون لاله ای که بر سرش افتاده ژاله ای
آن روی همچو گل بنما در میان باغ
تا بشنوی ز بلبل شوریده ناله ای
در مرغزار جنّت و در گلشن صفا
چون روی دلفریب تو نشکفت لاله ای
تا چرخ لاجورد برافراشت در جهان
از مادر زمانه نیامد سلاله ای
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
از جان وصل خویش فرستم نواله ای
بر لعل می فروش خودم کن حواله ای
هوش مصنوعی: از دل خودم پیامی به محبوبی میفرستم و میخواهم که هر چه دارم را به او تقدیم کنم.
زانگه که لعل دلکش تو می فروش شد
ما را بده ز لعل لب خود پیاله ای
هوش مصنوعی: از آن زمان که زیبایی و دلربایی تو به بازار آمد، از تو میخواهم که از لبان خود به من جامی از لعل بدهی.
تا خال دلفریب تو دیدم به چشم دل
دادم به خون خویش به خطت حواله ای
هوش مصنوعی: وقتی خال زیبا و جذاب تو را با چشم دل دیدم، تمام عشق و احساسات خود را بر روی خط خطی که تو کشیده بودی، نثار کردم.
خوی بر رخ چو ماه تو دانی چگونه است
چون لاله ای که بر سرش افتاده ژاله ای
هوش مصنوعی: چهره زیبای تو را میتوان به ماه تشبیه کرد و حالتی که دارد شبیه به لالهای است که قطرات شبنم بر رویش نشستهاند.
آن روی همچو گل بنما در میان باغ
تا بشنوی ز بلبل شوریده ناله ای
هوش مصنوعی: ای کاش روی زیبا و چون گل تو را در باغ نشان دهم تا صدای ناله و شوریدگی بلبل را بشنوی.
در مرغزار جنّت و در گلشن صفا
چون روی دلفریب تو نشکفت لاله ای
هوش مصنوعی: در باغ بهشت و در گلزار زیبا، زمانی که زیبایی چهرهات درخشش میکند، گلی که در این میان شکوفه میدهد، همانند لالهای است که میروید.
تا چرخ لاجورد برافراشت در جهان
از مادر زمانه نیامد سلاله ای
هوش مصنوعی: زمانی که آسمان آبی برفراشته شد، در این دنیا از آغاز زمان، فرزندی به وجود نیامد.