گنجور

شمارهٔ ۱۲۵۰

آن چه زلفست آن که باز از قهر تابش داده‌ای
وآن چه نرگس‌های مستست آن که خوابش داده‌ای
این چه پیکانست بر جانم بگو زان غمزه‌ها
گوییا از بی‌وفایی زهر نابش داده‌ای
دیده بگشادم که تا بینم جمال آفتاب
ای دو چشم من چرا بر رخ نقابش داده‌ای
زان لب چو نوشدارو هر دو چشم پرخمار
از دل مجروح من گویی کبابش داده‌ای
چشم خون خوارت بسی خوردست خوناب جگر
نیک سرمستست دل زان لب شرابش داده‌ای
آن نهال قامتش را بین چو سرو بوستان
ای دل مسکین مگر از دیده آبش داده‌ای
دل به چشم جان سؤال از روز وصلت کرده بود
گفته ای لالا و از ابرو جوابش داده‌ای
ای طبیب من ز لعلت بوسه‌ای می‌خواست دل
در جهان وز خون دل دردم جوابش داده‌ای
شهد وصلت چون شود بیرون به کام دل که تو
شربتی شیرین تو از لعل مذابش داده‌ای

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آن چه زلفست آن که باز از قهر تابش داده‌ای
وآن چه نرگس‌های مستست آن که خوابش داده‌ای
هوش مصنوعی: زلفی که به دلیل قهر و دوری‌اش تاب نیاورده‌ای، و نرگس‌های سرمست که به خوابش برده‌ای، همه اشاره به زیبایی و جذابیت‌هایی دارند که تحت تأثیر رفتار و احساسات تو قرار گرفته‌اند.
این چه پیکانست بر جانم بگو زان غمزه‌ها
گوییا از بی‌وفایی زهر نابش داده‌ای
هوش مصنوعی: این چه تیر و زخم عجیبی است که به جانم رسیده؟ بگو که آیا این جاذبه‌ها و نازها، نتیجه‌ بی‌وفایی و خیانت تو نیست که زهر نابش را به من داده‌ای؟
دیده بگشادم که تا بینم جمال آفتاب
ای دو چشم من چرا بر رخ نقابش داده‌ای
هوش مصنوعی: چشم‌هایم را باز کرده‌ام تا زیبایی آفتاب را ببینم. ای چشمان من، چرا بر چهره‌اش پرده بسته‌اید؟
زان لب چو نوشدارو هر دو چشم پرخمار
از دل مجروح من گویی کبابش داده‌ای
هوش مصنوعی: از آن لب که مثل نوشداروست، هر دو چشم من پر از غم و بی‌تابی است، انگار که دل مجروح من را کباب کرده‌ای.
چشم خون خوارت بسی خوردست خوناب جگر
نیک سرمستست دل زان لب شرابش داده‌ای
هوش مصنوعی: چشم تو به قدری اشک ریخته که مانند خونابه‌ی جگر شده است و دل من به خاطر آن لب که شراب می‌دهد، خوب شاداب و سرخوش است.
آن نهال قامتش را بین چو سرو بوستان
ای دل مسکین مگر از دیده آبش داده‌ای
هوش مصنوعی: این بیت توصیف می‌کند که چگونه یک نهال با قامت بلند و زیبا شبیه به سروهای بوستان رشد کرده است. گوینده به دل خود می‌گوید که آیا به دلیل اشک‌هایش و غم و اندوهی که در دل دارد، این نهال توانسته چنین رشد کند. به عبارتی دیگر، احساسات و نگرانی‌های او به رشد این نهال کمک کرده است.
دل به چشم جان سؤال از روز وصلت کرده بود
گفته ای لالا و از ابرو جوابش داده‌ای
هوش مصنوعی: دل در انتظار روزی است که عشقش به او خواهد رسید و به چشم جانش نگاه می‌کند تا از او بپرسد. تو با یک اشاره به او پاسخ داده‌ای و نیازی به پرسش نبوده است.
ای طبیب من ز لعلت بوسه‌ای می‌خواست دل
در جهان وز خون دل دردم جوابش داده‌ای
هوش مصنوعی: ای پزشک من، از بیماری‌ام خواستم که یک بوسه به من بدهی، در حالی که دل‌گرفتگی‌ام را در این جهان با خون دل خود پاسخ داده‌ای.
شهد وصلت چون شود بیرون به کام دل که تو
شربتی شیرین تو از لعل مذابش داده‌ای
هوش مصنوعی: زمانی که طعم وصالت از لبانم بیرون رود، چگونه می‌توانم به آرزوی دل برسم؟ زیرا تو همانند شربتی شیرین را از لعل داغ به من داده‌ای.