گنجور

شمارهٔ ۱۲۴۷

در سر مرا ز عشقش سودا بود همیشه
در دل مرا ز شوقش غوغا بود همیشه
او هست نور دیده زان روی دیده جان
بر روی همچو ماهش بینا بود همیشه
بر روی چون گل تو بلبل صفت به بستان
در مدح او زبانم گویا بود همیشه
در بوستان شادی پهلوی سرو و شمشاد
آن قد خوش خرامش پیدا بود همیشه
مسکین دل حزینم از درد روز هجران
در کیش عشق بازان رسوا بود همیشه
بر روی چون نگارش آشفته شد دل من
چون افعی دو زلفش شیدا بود همیشه
بیداد و جور و خواری از دوست دایمم هست
فریاد و آه و زاری از ما بود همیشه
چون سرو در دو چشمم بنشین بر آب چشمه
زیرا که سرو را جا بالا بود همیشه
با سرو آب می گفت سرکش ز ما چرایی
سرسبزی تو دانی کز ما بود همیشه
سروش جواب می داد کاندر چمن ز لطفش
ای دوست قامت ما زیبا بود همیشه
مشکن تو زلف خود را همچون دل جهانی
آری دل شکسته ما را بود همیشه

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

در سر مرا ز عشقش سودا بود همیشه
در دل مرا ز شوقش غوغا بود همیشه
هوش مصنوعی: همیشه در دل من عشق او وجود داشت و از شوق دیدنش غوغایی برپا بود.
او هست نور دیده زان روی دیده جان
بر روی همچو ماهش بینا بود همیشه
هوش مصنوعی: او مانند نوری در چشمانم است و جانم را به روشنی می‌آورد، چهره‌اش همچون ماه است و همیشه با بینایی و بصیرت خود مرا می‌نگرد.
بر روی چون گل تو بلبل صفت به بستان
در مدح او زبانم گویا بود همیشه
هوش مصنوعی: در باغ، مانند بلبل، به زیبایی و خوبی تو همیشه واژه‌هایم به ستایش تو روان است.
در بوستان شادی پهلوی سرو و شمشاد
آن قد خوش خرامش پیدا بود همیشه
هوش مصنوعی: در باغ خوشی، در کنار درختان سرو و شمشاد، همیشه قامت زیبا و خوش‌حرکت او نمایان بود.
مسکین دل حزینم از درد روز هجران
در کیش عشق بازان رسوا بود همیشه
هوش مصنوعی: دل بیچاره و غمزده‌ام به خاطر درد جدایی از معشوق همیشه در نزد عاشقان رسوا بوده است.
بر روی چون نگارش آشفته شد دل من
چون افعی دو زلفش شیدا بود همیشه
هوش مصنوعی: دل من به خاطر زیبایی‌های نگارش دچار اضطراب و آشفتگی شد، زیرا همیشه شیدای دو زلف همچون افعی بود.
بیداد و جور و خواری از دوست دایمم هست
فریاد و آه و زاری از ما بود همیشه
هوش مصنوعی: از دوست همیشه با ظلم و سختی روبه‌رو هستم و هر بار فقط ناله و زاری ما باقی مانده است.
چون سرو در دو چشمم بنشین بر آب چشمه
زیرا که سرو را جا بالا بود همیشه
هوش مصنوعی: چشم‌های من مانند درخت سرو است و تو باید بر روی آب چشمه بنشینی، زیرا درخت سرو همیشه در بالاترین نقطه قرار دارد و به همین خاطر تو هم باید در مقام و جایگاه بلندی باشی.
با سرو آب می گفت سرکش ز ما چرایی
سرسبزی تو دانی کز ما بود همیشه
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به یک درخت سرو اشاره می‌کند و می‌گوید که این درخت سرسبز و زیبا به خاطر عوامل و شرایط خاصی که از ما می‌آید، همیشه سرزنده و شاداب است. او از سرو می‌پرسد که چرا این چنینی است و به نوعی به ارتباط بین زیبایی طبیعی و تأثیرات اطرافش اشاره می‌کند.
سروش جواب می داد کاندر چمن ز لطفش
ای دوست قامت ما زیبا بود همیشه
هوش مصنوعی: صدای دلنشین و پاسخ‌های سروش به ما می‌گوید که به خاطر لطف او، ای دوست، قامت ما همیشه زیبا بوده است.
مشکن تو زلف خود را همچون دل جهانی
آری دل شکسته ما را بود همیشه
هوش مصنوعی: زلف‌های خود را به هم نریز؛ چون با این کار دل مردم را می‌شکنی و دل شکسته ما نیز همیشه در حال درد و رنج خواهد بود.