شمارهٔ ۱۲۴۳
دل من از غم تو گرد جهان گردیده
ناکسم من به جهان چون رخ تو گردیده
حال مسکین دل ما را تو چه پرسی آخر
حال او چون سر زلفین تو شد شوریده
صبر گفتی بکن ای دوست به ایام فراق
چون شود صبر میسّر ز توام ای دیده
خبرت نیست نگارا تو ز درد دل من
کاو به شبهای وصال تو به جان کوشیده
سرو نازا تو به ناز ار بخرامی بر ما
نبود عیب چو جای تو کنم در دیده
ای صبا از بر من نزد دلارام خرام
قصّه درد دلم گوی زمین بوسیده
که نیارم به سر کوی تو از بیم رقیب
چه کنم حال جهان نیست ز تو پوشیده
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دل من از غم تو گرد جهان گردیده
ناکسم من به جهان چون رخ تو گردیده
هوش مصنوعی: دل من به خاطر غم تو به دور جهان سرگردان شده است. من در این دنیا مانند چهره تو سرگردانم و احساس بیکسی میکنم.
حال مسکین دل ما را تو چه پرسی آخر
حال او چون سر زلفین تو شد شوریده
هوش مصنوعی: حالا که خودت حال دل ما را نمیپرسی، چه فایدهای دارد که بخواهی حال او را بدانی، وقتی که حالش به خاطر زیبایی و پیچیدگیهای تو به هم ریخته است؟
صبر گفتی بکن ای دوست به ایام فراق
چون شود صبر میسّر ز توام ای دیده
هوش مصنوعی: دوست عزیز، گفتی که در دوران جدایی صبر کن. ولی چگونه میتوان صبر کرد، وقتی که تو، ای دیده، از من دوری؟
خبرت نیست نگارا تو ز درد دل من
کاو به شبهای وصال تو به جان کوشیده
هوش مصنوعی: عزیزم، تو از غم و اندوهم باخبر نیستی؛ کسی که در شبهای وصالت، جان خود را برای تو فدای کرده است.
سرو نازا تو به ناز ار بخرامی بر ما
نبود عیب چو جای تو کنم در دیده
هوش مصنوعی: اگر تو به ناز و لحن خود بر ما بخندیزی، هیچ ایرادی ندارد، چرا که من میتوانم جای تو را در چشمانم قرار دهم.
ای صبا از بر من نزد دلارام خرام
قصّه درد دلم گوی زمین بوسیده
هوش مصنوعی: ای باد صبا، از کنار من بگذر و به دلبر آرامم بگوی که حکایت درد دلم را نقل کند، همانطور که زمین را بوسیدهام.
که نیارم به سر کوی تو از بیم رقیب
چه کنم حال جهان نیست ز تو پوشیده
هوش مصنوعی: نمیتوانم به سر کوی تو بروم چون از رقیب میترسم. چه باید کنم که حالا دیگر چیزی از تو پنهان نیست و دنیا این را میداند.