گنجور

شمارهٔ ۱۲۳۸

بنفشه چون سر زلف بتان سر افکنده
به پیش زلف تو نرگس ز جان شده بنده
نیازمند وصال توأم مرا بنواز
که نیست بنده مسکین به هجرت ارزنده
به جان تو که ازین بیشتر به درد فراق
دلم مکن چو سر زلف خود پراکنده
گرم شبی بنوازی به وصل جان پرور
لب جهان کنم از وصل دوست پر خنده
وصال عید و شب شادیست و فصل بهار
به روزگار همایون و بخت فرخنده
دعای جان تو گویم ز جان که بر دو جهان
مدام سایه لطف تو باد پاینده
هرآنکه هست ترا دوست در جهان خرّم
حسود جاه تو را هر دو دیده برکنده

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بنفشه چون سر زلف بتان سر افکنده
به پیش زلف تو نرگس ز جان شده بنده
هوش مصنوعی: بنفشه به خاطر زیبایی و لطافتش، مانند موهای زیبا و افشان محبوبان، سر بر زمین گذاشته است. در این میان، نرگس با عشق و ارادتش به تو، جان خود را فدای تو کرده و به بردگی عشق تو درآمده است.
نیازمند وصال توأم مرا بنواز
که نیست بنده مسکین به هجرت ارزنده
هوش مصنوعی: من به وصال تو نیاز دارم، پس مرا با مهربانی نوازش کن؛ چرا که این بنده‌ی بی‌چاره، در دوری از تو ارزش ندارد.
به جان تو که ازین بیشتر به درد فراق
دلم مکن چو سر زلف خود پراکنده
هوش مصنوعی: به جان تو، دیگر بیشتر از این دل مرا به درد فراق نرسان، همان‌طور که موهای خود را پراکنده نمی‌کنی.
گرم شبی بنوازی به وصل جان پرور
لب جهان کنم از وصل دوست پر خنده
هوش مصنوعی: اگر شبی دلنشین و گرم به من محبت کنی، با لبی که پر از عشق و شادی است، می‌توانم از ارتباط با دوست و حضور او سرشار از خوشحالی شوم.
وصال عید و شب شادیست و فصل بهار
به روزگار همایون و بخت فرخنده
هوش مصنوعی: تلاقی عید و شب شادی، همراه با فصل بهار، به زمانی خوش یمن و با بخت خوب اشاره دارد.
دعای جان تو گویم ز جان که بر دو جهان
مدام سایه لطف تو باد پاینده
هوش مصنوعی: از جان خود برای تو دعا می‌کنم تا همیشه در دو جهان، سایه لطف تو برقرار و پایدار باشد.
هرآنکه هست ترا دوست در جهان خرّم
حسود جاه تو را هر دو دیده برکنده
هوش مصنوعی: هرکس که تو را در دنیا دوست دارد، خوشحال است. اما حسودان به جایگاه و مقام تو حسادت می‌ورزند و چشم‌شان بر این دو موضوع دوخته شده است.