شمارهٔ ۱۲۳۵
تا غمت همچو الف در دل ما جا کرده
دل ما ترک هوای غم هر جا کرده
رو به روی غمت آورده و دل برده ز دست
از جهانی شب وصل تو تمنّا کرده
از دو چشمم همه شب خیل خیالت نرود
در درون دل و جان مهر تو مأوا کرده
دل همی جست پناهی و بلای شب هجر
دیده ی جان سر زلفین تو پیدا کرده
نکهت پیرهن یوسف جان می شنوم
چشم یعقوب حزین بوی تو بینا کرده
در تمنّای شب وصل تو شد عمر عزیز
ای بسا جور که هجران تو بر ما کرده
در غم حسرت دیدار تو ای جان جهان
همه شب بخت بدم دیده چو دریا کرده
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
تا غمت همچو الف در دل ما جا کرده
دل ما ترک هوای غم هر جا کرده
هوش مصنوعی: غم تو در دل ما نشسته و مثل الف، در آن جا گرفته است، به طوری که دل ما دیگر هیچگاه حوصلهی غم را ندارد.
رو به روی غمت آورده و دل برده ز دست
از جهانی شب وصل تو تمنّا کرده
هوش مصنوعی: در مقابل غم تو ایستادهام و دلام را به دست تو سپردهام. در این دنیا فقط شبهای وصالت را آرزو میکنم.
از دو چشمم همه شب خیل خیالت نرود
در درون دل و جان مهر تو مأوا کرده
هوش مصنوعی: تمام شب، خیال تو از دو چشمانم دور نمیشود و در عمق دل و جانم جا گرفته است.
دل همی جست پناهی و بلای شب هجر
دیده ی جان سر زلفین تو پیدا کرده
هوش مصنوعی: دل در جستجوی آرامشی است و در شب هجران، نگران است و جانش تصویری از زلفهای تو را در ذهن دارد.
نکهت پیرهن یوسف جان می شنوم
چشم یعقوب حزین بوی تو بینا کرده
هوش مصنوعی: بوی خوش لباس یوسف را میشنوم و چشم یعقوب، که غمگین است، با بوی تو آشنا شده و به یاد میآورد.
در تمنّای شب وصل تو شد عمر عزیز
ای بسا جور که هجران تو بر ما کرده
هوش مصنوعی: در آرزوی شب وصال تو، عمر گرانبهای من سپری شد. چه بسیار سختیهایی که دوری تو بر ما تحمیل کرده است.
در غم حسرت دیدار تو ای جان جهان
همه شب بخت بدم دیده چو دریا کرده
هوش مصنوعی: در غم این که نتوانم تو را ببینم، ای عزیزترین، تمام شب با دلی نگران و غمگین مانند دریا، بخت بد را به تماشا نشستهام.