گنجور

شمارهٔ ۱۰۳۳

بی رخ چون خورت ای جان به لب آمد جانم
می‌دهم جان به غم عشق تو تا بتوانم
همچو بلبل شب و روز و گه بیگه به جهان
من به پای رخ گل از دل و جان می‌خوانم
درد خود را بنمودم به طبیب از سر درد
کرد از گل‌شکر لعل لبت درمانم
درد ما را نکنی هیچ دوا از لب لعل
ای عزیز دل من طالع خود می‌دانم
زندگانی به فراق رخ خوبت کردن
یک نفس جان جهان من به جهان نتوانم
چون قلم دود به سر می‌رودم از غم تو
همچو پرگار به هجران تو سرگردانم
غم حال من سرگشته بجو کآخر کار
ترسم ای جان که به درمان جهان درمانم

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بی رخ چون خورت ای جان به لب آمد جانم
می‌دهم جان به غم عشق تو تا بتوانم
هوش مصنوعی: به خاطر نداشتن روی تو، جانم در مرز تحمل است و برای عشق تو، جانم را فدای غم‌های تو می‌کنم تا بتوانم تو را داشته باشم.
همچو بلبل شب و روز و گه بیگه به جهان
من به پای رخ گل از دل و جان می‌خوانم
هوش مصنوعی: مانند بلبل که شب و روز، گاهی و به گاهی، در عالم من به پایتخت زیبایی گل، با دل و جان می‌خوانم و سرود عشق را سر می‌دهم.
درد خود را بنمودم به طبیب از سر درد
کرد از گل‌شکر لعل لبت درمانم
هوش مصنوعی: دردم را به پزشک نشان دادم و او به خاطر ناراحتی‌ام، از گل شکر و لب‌های سرخ تو دارویی برای من ساخت.
درد ما را نکنی هیچ دوا از لب لعل
ای عزیز دل من طالع خود می‌دانم
هوش مصنوعی: عزیز دل من، هیچ دارویی نمی‌تواند مشکل ما را درمان کند و من می‌دانم که این سرنوشت خود من است.
زندگانی به فراق رخ خوبت کردن
یک نفس جان جهان من به جهان نتوانم
هوش مصنوعی: زندگی بدون دیدن چهره ی زیبایت برایم بسیار دشوار است و حتی یک لحظه هم نمی‌توانم بدون تو تحمل کنم.
چون قلم دود به سر می‌رودم از غم تو
همچو پرگار به هجران تو سرگردانم
هوش مصنوعی: وقتی از غم تو به فکر فرو می‌روم، مانند پرگاری که در گوشه‌ای می‌چرخد، در تنهایی و جدایی از تو سرگردان و سردرگم هستم.
غم حال من سرگشته بجو کآخر کار
ترسم ای جان که به درمان جهان درمانم
هوش مصنوعی: غم و اندوه من را دنبال کن، زیرا در نهایت نگرانم که ای جان، درمان من در این دنیا به درمانی برسم.