شمارهٔ ۱۰۳۲
ناتوانم به غم عشق تو و نتوانم
که کنم ترک غم عشق تو تا بتوانم
تا به کی ز آتش عشق تو جهانی سوزد
کز غم هجر تو جانا به لب آمد جانم
تو طبیب دل پُر درد من خسته دلی
تا به کی زان لب شیرین نکنی درمانم
تا به پای طلبت گرد جهان میگردم
بشد از دست به یکبار سر و سامانم
تو به خواب خوش و فارغ ز من ای جان همه شب
به فلک میرسد از شوق رخت افغانم
تا کی ای دوست نگویی که چنین نتوان زیست
نه مرادی ز جهان و نه رخ جانانم
من تو را بندهام ای جان تو خداوند منی
من بر اینم چه کنم هرچه تو گویی آنم
گر تو گویی ز سر و جان بگذر درگذرم
بنده قربان تواَم گر بدهی فرمانم
مشکل ای دوست تو در دست جهان آمدهای
نازنینا مده از دست چنین آسانم
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ناتوانم به غم عشق تو و نتوانم
که کنم ترک غم عشق تو تا بتوانم
هوش مصنوعی: من در غم عشق تو ناتوانم و نمیتوانم عذاب این عشق را ترک کنم تا شاید بتوانم.
تا به کی ز آتش عشق تو جهانی سوزد
کز غم هجر تو جانا به لب آمد جانم
هوش مصنوعی: تا کی باید به خاطر عشق تو جهان را بسوزانم؟ من از درد جدایی تو به شدت رنج میبرم و احساس میکنم که جانم در حال تمام شدن است.
تو طبیب دل پُر درد من خسته دلی
تا به کی زان لب شیرین نکنی درمانم
هوش مصنوعی: ای تو پزشک دل پر درد من خسته، تا کی نمیخواهی با آن لب شیرینت مرا درمان کنی؟
تا به پای طلبت گرد جهان میگردم
بشد از دست به یکبار سر و سامانم
هوش مصنوعی: برای به دست آوردن تو، همه جا را جستجو و تلاش میکنم. اما در یک لحظه همه چیزم را از دست میدهم و به سامان نمیرسم.
تو به خواب خوش و فارغ ز من ای جان همه شب
به فلک میرسد از شوق رخت افغانم
هوش مصنوعی: تو در آرامش و بیخیالی به خواب رفتهای، ولی من در طول شب به خاطر عشق تو در حال زاری و غمگینی هستم.
تا کی ای دوست نگویی که چنین نتوان زیست
نه مرادی ز جهان و نه رخ جانانم
هوش مصنوعی: تا کی باید منتظر بمانم که تو بگویی نمیتوان اینگونه زندگی کرد؟ نه هدفی در این دنیا دارم و نه چهره محبوبم را میبینم.
من تو را بندهام ای جان تو خداوند منی
من بر اینم چه کنم هرچه تو گویی آنم
هوش مصنوعی: من تو را به عنوان سرور و معبود خود میپرستم، و تو برای من همچون خداوندی. من کاملاً مطیع تو هستم و هرچیزی را که بخواهی، انجام میدهم.
گر تو گویی ز سر و جان بگذر درگذرم
بنده قربان تواَم گر بدهی فرمانم
هوش مصنوعی: اگر تو بگویی که از جان و دل بگذرم، من این کار را انجام میدهم و برای تو فدای تو هستم، فقط کافی است که دستوری به من بدهی.
مشکل ای دوست تو در دست جهان آمدهای
نازنینا مده از دست چنین آسانم
هوش مصنوعی: دوست عزیزم، مشکل تو در این دنیا به وجود آمده است. عزیزم، نخواه از دستم برود، چرا که تحمل این موضوع برایم آسان نیست.

جهان ملک خاتون