شمارهٔ ۱۰۲۸
چو سروش گر به آب دیده شانم
روانش جان چو گل بر سر نشانم
چه کردم جز وفاداری که دایم
ز جان زهر فراقت را چشانم
نگارینا خبر داری که هر دم
برد خیل خیالت مو کشانم
خیالت گر شبی مهمانم آید
به جان تو که بر چشمش نشانم
ز تاب آتش هجرت جهان سوخت
مگر زآب وصالت وانشانم
اگر پای سگ کوی تو بوسم
نیاید در نظر گردن کشانم
ز دامانش ندارم دست امّید
دلا تا در جهان باشد نشانم
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چو سروش گر به آب دیده شانم
روانش جان چو گل بر سر نشانم
اگر سروش را بر آب دیده جای دهم، روانش همچون گل سر مینشانم.
چه کردم جز وفاداری که دایم
ز جان زهر فراقت را چشانم
هوش مصنوعی: من جز وفاداری چه کار کردهام که همیشه از دل، طعم زهر جدایی را میچشم.
نگارینا خبر داری که هر دم
برد خیل خیالت مو کشانم
هوش مصنوعی: عزیزم، آیا میدانی که هر لحظه با تصویر خیال تو، خود را به خواستههای تو نزدیکتر میکنم؟
خیالت گر شبی مهمانم آید
به جان تو که بر چشمش نشانم
هوش مصنوعی: اگر فکر تو شبی به سراغم بیاید، به خاطر تو بود که در چشم من نشانهای از تو وجود دارد.
ز تاب آتش هجرت جهان سوخت
مگر زآب وصالت وانشانم
هوش مصنوعی: از شدت درد و رنج هجرت، جهان به آتش درآمد، اما تنها با آب وصال تو میتوانم این آتش را خاموش کنم.
اگر پای سگ کوی تو بوسم
نیاید در نظر گردن کشانم
هوش مصنوعی: اگر نتوانم پای سگی را که در کوی توست ببوسم، پس چرا در نظر دیگران خود را بزرگ نشان دهم و گردن کشی کنم؟
ز دامانش ندارم دست امّید
دلا تا در جهان باشد نشانم
هوش مصنوعی: من امیدی به دامن او ندارم، ای دل، تا زمانی که در این دنیا نشانی از من باشد.
حاشیه ها
1404/05/22 12:08
احمد خرمآبادیزاد
1-مصرع نخست بیت 1 به شکل «بر آب دیده چون سروش نشانم» از نظر ساختار شعری، باعث بدون قافیه ماندن بیت میشود.
2- در زیر نویس نسخۀ مرجع، این مصرع چنین است: «چو سروش گر به آب دیده شانم».
3-به استناد لغتنامه دهخدا، واژۀ «شاندن» به معنی معنی «گذاشتن» و «قرار دادن» نیز هست.
بنابراین، با توجه به سه نکته بالا، شکل درست این مصرع عبارت است از «چو سروش گر به آب دیده شانم».
*گفتنی است که امیر خسرو دهلوی نیز در غزل شماره 540 بیتی دارد به این شکل:
«درون دیده شانم نیکوان را/اگرچه راست در بالا چو تیرند»

جهان ملک خاتون