شمارهٔ ۱۰۲۶
من تو را یار خویش میدانم
همچو مرهم به ریش میدانم
چون نداری عنایتی سوی ما
این هم از بخت خویش میدانم
بی رخت گل ز خار نشناسم
بی لبت نوش نیش میدانم
از جفا کم نمیکنی چه کنم
من وفا از تو بیش میدانم
گرچه بیگانگی کنی با ما
من تو را به ز خویش میدانم
هرچه دشمن مرا ز پس گوید
فعل او را ز پیش میدانم
مذهب عشق ما دگر چیزست
من جهان را ز کیش میدانم
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
من تو را یار خویش میدانم
همچو مرهم به ریش میدانم
هوش مصنوعی: من تو را همچون دوستی نزدیک و ارزشمند می شناسم، مانند یک داروی تسکیندهنده که بر زخمها اثر میگذارد.
چون نداری عنایتی سوی ما
این هم از بخت خویش میدانم
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که از سوی تو توجهی به ما نمیشود، و من این را به سرنوشت خودم نسبت میدهم.
بی رخت گل ز خار نشناسم
بی لبت نوش نیش میدانم
هوش مصنوعی: بدون دیدن چهرهات، گل را مانند خار میشناسم و بدون لبهای تو، طعم نوش را فقط مانند زهر میدانم.
از جفا کم نمیکنی چه کنم
من وفا از تو بیش میدانم
هوش مصنوعی: شما همیشه ظلم و بیمهرتی کردهاید، اما من بیشتر از آنچه که انتظار داشتم، از شما وفا و مهربانی میدانم.
گرچه بیگانگی کنی با ما
من تو را به ز خویش میدانم
هوش مصنوعی: هرچند که با ما بیگانه عمل کنی، من هنوز تو را به عنوان یکی از خودم میشناسم.
هرچه دشمن مرا ز پس گوید
فعل او را ز پیش میدانم
هوش مصنوعی: هر چه دشمن درباره من بگوید، من از هدف و نیت او از قبل آگاه هستم.
مذهب عشق ما دگر چیزست
من جهان را ز کیش میدانم
هوش مصنوعی: مکتب عشق ما با هر چیزی فرق دارد، من تمام دنیا را بر اساس عشق میشناسم.

جهان ملک خاتون