شمارهٔ ۱۰۲۰
تا کی زنی ز تیغ جفا نیش بر دلم
تا من مگر ز مهر و وفای تو بگسلم
جان و جهان فدای غمش کرده ام ولی
جز آه و ناله نیست ز دلدار حاصلم
گر دوست غافلست ز احوال زار من
ای دل گمان مبر که من از دوست غافلم
چندان به شیب خاک بگریم که اشک من
مهر گیاه دوست برویاند از گلم
من بر جبین جان بنهم داغ بندگیش
دلبر نمی نهد بجز از داغ بر دلم
از چشم شوخ تو همه شب مست و بی خودم
وز زلف سرکشت همه شب در سلاسلم
گویم که ترک عشق تو گویم ولی چه سود
فی الحال آمدی و نشستی مقابلم
گفتند جان ستان و غمش در عوض بده
گفتم برو برو نه بدین نوع جاهلم
مشکل به سر رود ز غمت عمر من بیا
باشد که حل شود ز وصال تو مشکلم
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
تا کی زنی ز تیغ جفا نیش بر دلم
تا من مگر ز مهر و وفای تو بگسلم
هوش مصنوعی: تا کی میخواهی با ظلم و ستمات به دل من آسیب برسانی؟ آیا من باید انتظار داشته باشم که عشق و وفای تو را ترک کنم؟
جان و جهان فدای غمش کرده ام ولی
جز آه و ناله نیست ز دلدار حاصلم
هوش مصنوعی: من زندگیام و همه چیزم را فدای غمش کردهام، اما از دلبر هیچ چیزی جز آه و ناله نصیبم نشده است.
گر دوست غافلست ز احوال زار من
ای دل گمان مبر که من از دوست غافلم
هوش مصنوعی: اگر دوست از حال نابسامان من بیخبر است، ای دل، نپندار که من از حال او بیخبرم.
چندان به شیب خاک بگریم که اشک من
مهر گیاه دوست برویاند از گلم
هوش مصنوعی: من آنقدر برای خاک گریه میکنم که اشکهایم باعث رشد گیاه دوستی از درون گل من شود.
من بر جبین جان بنهم داغ بندگیش
دلبر نمی نهد بجز از داغ بر دلم
هوش مصنوعی: من به پیشانی خود نشان بندگی برای معشوق میگذارم، ولی او تنها داغ عشق را بر دل من میگذارد.
از چشم شوخ تو همه شب مست و بی خودم
وز زلف سرکشت همه شب در سلاسلم
هوش مصنوعی: چشمهای شیطنتآمیز تو باعث میشود که تمام شب را در حال خوابی عمیق و سرمستی بگذرانم، و موهای پریشان تو هم مرا به دنیای دیگری میکشاند.
گویم که ترک عشق تو گویم ولی چه سود
فی الحال آمدی و نشستی مقابلم
هوش مصنوعی: میگویم که از عشق تو دست کشیدهام، اما چه فایده؟ اکنون که آمدی و مقابلم نشستی.
گفتند جان ستان و غمش در عوض بده
گفتم برو برو نه بدین نوع جاهلم
هوش مصنوعی: گفتند اگر زندگی و شادیات را به خاطر غمش بدهی، خوب است. من پاسخ دادم که نه، من اینگونه جاهل و نادان نیستم که جانم را به خاطر غمش بگذارم.
مشکل به سر رود ز غمت عمر من بیا
باشد که حل شود ز وصال تو مشکلم
هوش مصنوعی: زندگی من به خاطر غم تو دچار مشکل شده است، بیا و حضور تو ممکن است که این مشکلات را برطرف کند.