گنجور

شمارهٔ ۱۰۱۹

ای سر زلف تو پناه دلم
چیست جز عشق تو گناه دلم
در غم اشتیاق دیدارت
مردم چشم شد گواه دلم
چه شود گر نهی ز روی کرم
شبکی وصل خود به راه دلم
لشگر عشق تو فرود آمد
ناگه ای جان به پیشگاه دلم
تیغ هجر تو در جهان بنهاد
بشکست او به غم سپاه دلم
نفسی گر کشم فرو میرد
شمع چرخ فلک ز آه دلم
شب همه شب خیال طلعت دوست
نقش بندد به کارگاه دلم
خرمن عشق تو به روی جهان
نیک بر باد داد کاه دلم
به سر و جان تو که در دو جهان
نیست جز کوی تو پناه دلم

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای سر زلف تو پناه دلم
چیست جز عشق تو گناه دلم
هوش مصنوعی: سر زلف تو مامن و پناه دل من است و جز علاقه به تو، گناهی در دل ندارم.
در غم اشتیاق دیدارت
مردم چشم شد گواه دلم
هوش مصنوعی: در دل longing دیدن تو غمگین شدم و چشمانم گواهی بر حال و هوای دل من هستند.
چه شود گر نهی ز روی کرم
شبکی وصل خود به راه دلم
هوش مصنوعی: چه اتفاقی می‌افتد اگر با لطف و مهربانی خود، مسیر رسیدن به قلبم را هموار کنی؟
لشگر عشق تو فرود آمد
ناگه ای جان به پیشگاه دلم
هوش مصنوعی: ناگهانی سپاه عشق تو به قلبم وارد شد و جانم در برابر آن قرار گرفت.
تیغ هجر تو در جهان بنهاد
بشکست او به غم سپاه دلم
هوش مصنوعی: جلاد جدایی تو در عالم وجود خود را به نمایش گذاشت و سپاه قلب مرا به سبب غم شکست.
نفسی گر کشم فرو میرد
شمع چرخ فلک ز آه دلم
هوش مصنوعی: اگر یک بار نفس عمیق بکشم، شمع زندگی‌ام خاموش می‌شود و گردش عالم از غم دلم افسرده خواهد شد.
شب همه شب خیال طلعت دوست
نقش بندد به کارگاه دلم
هوش مصنوعی: هر شب، در ذهنم تصویر چهره محبوبم را می‌کشم و به دل خود مشغول می‌کنم.
خرمن عشق تو به روی جهان
نیک بر باد داد کاه دلم
هوش مصنوعی: عشق تو مانند آتشی است که خرمن دنیا را سوزانده و دل من را به باد داده است.
به سر و جان تو که در دو جهان
نیست جز کوی تو پناه دلم
هوش مصنوعی: در دل و جان من تنها آرامش و پناهی که وجود دارد، خانه و مسیر توست و هیچ چیز دیگری در دو جهان برای من اهمیت ندارد.