شمارهٔ ۱۰۱۵
چرایی این چنین فارغ ز حالم
ز درد هجر تو تا چند نالم
ز من پرسی که چونی جانم ای جان
گرفت از جان خود بی تو ملالم
به هجرانم بگو تا کی کنی قید
شبی ننوازی آخر از وصالم
ز آه سوزناکم زلف خود بین
که حالش شد پریشان تر ز حالم
نکردی از وصالم یک زمان شاد
بسی دادی به هجران گوشمالم
چه باشد ار به لطفت شربت آبی
دهی زان چشمه آب زلالم
مگر در صبحدم آرد نسیمی
ز سوی لطف تو باد شمالم
کمالش را کماهی چون بگویم
چو من مدهوش حیران در جمالم
خیالش مونس جان جهانست
ولی یک دم نیاری در خیالم
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چرایی این چنین فارغ ز حالم
ز درد هجر تو تا چند نالم
هوش مصنوعی: چرا اینقدر بیخیال و بیتو هستم؟ تا کی از درد جدایی تو شکایت کنم؟
ز من پرسی که چونی جانم ای جان
گرفت از جان خود بی تو ملالم
هوش مصنوعی: از من میپرسی حال و روزم چگونه است، اما جانم، ای عزیز، بدون تو از جان خود هم بیخبرم و کلافهام.
به هجرانم بگو تا کی کنی قید
شبی ننوازی آخر از وصالم
هوش مصنوعی: به جداییام بگو که تا کی میخواهی مرا در قید نگهداری، که آخرش از وصال من نوازی نخواهی کرد.
ز آه سوزناکم زلف خود بین
که حالش شد پریشان تر ز حالم
هوش مصنوعی: از ناراحتی و غصه من، موهایم را ببین که چقدر به هم ریخته و آشفته شدهاند، حتی بیشتر از خود من.
نکردی از وصالم یک زمان شاد
بسی دادی به هجران گوشمالم
هوش مصنوعی: تو هیچ وقت در کنار من خوشحالی نکردی، اما صدها بار به خاطر دوریات به من آسیب زدی.
چه باشد ار به لطفت شربت آبی
دهی زان چشمه آب زلالم
هوش مصنوعی: اگر با لطف و مهربانیات یک جرعه آب زلال از چشمهات به من بدهی، چه اتفاقی خواهد افتاد؟
مگر در صبحدم آرد نسیمی
ز سوی لطف تو باد شمالم
هوش مصنوعی: آیا در صبح زود نسیمی از جانب محبت تو، مرا نوازش خواهد کرد؟
کمالش را کماهی چون بگویم
چو من مدهوش حیران در جمالم
هوش مصنوعی: در زیباییاش چنان جذاب و فریبنده است که نمیتوانم به درستی وصفش کنم، زیرا خودم به شدت تحت تأثیر و شگفتی قرار گرفتهام.
خیالش مونس جان جهانست
ولی یک دم نیاری در خیالم
هوش مصنوعی: خیال او همیشه با من است و به من آرامش میدهد، اما حتی برای یک لحظه هم نمیتوانم او را در ذهنم داشته باشم.