بخش ۹۵ - در صفت دو شهر
جهاندیده گوید که اندر جهان
دو جای است هر دو به دریا نهان
که هرگز به خوبی چنان جای نیست
چنان باغهای دلارای نیست
یکی این جزیره که کردیم یاد
که دارد خوشی ارم را نهاد
و دیگر به دریا درون هفت ماه
به کشتی گذر کرد باید به راه
پس آن گاه دریا گذر خم دهد
بر رنج دریا همه غم دهد
به دریا رسی آن که خوانی زره
ز موج اوفتاده گره بر گره
سیاوش گذر چون بر آن مرز کرد
ستورا زان مرز اندرز کرد
یکی کوه بینی ز بالای ابر
بر او بر نه شیر و نه گرگ و نه ببر
همه باغ در باغ و گلزار و خوید
همه راغ پر لاله و شنبلید
در آن شهرها مرد و زن خوبچهر
ستاره فشانده ست گویی سپهر
ولیکن چنان زندگانی کم است
که روز و شبان مویه و ماتم است
اگر بازگویم که این هر دو جای
که آباد کرده ست و چون بود رای
نه باور کند مردم زیردست
نه از دست ایشان توانیم رست
که مردم گمانی برد کآن زمان
که آدم به زیر آمد از آسمان
جهان بود ویران، نبُد آدمی
تو دانستنی دان اگر آدمی
بخش ۹۴ - زنهار دادن طیهور آتبین را: به طیهور گفت آتبین از میانبخش ۹۶ - گفتار اندر رسیدن شاه چین به خمدان و آرایش کردن شهر: کنون بازگردم به گفتار کوش
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
جهاندیده گوید که اندر جهان
دو جای است هر دو به دریا نهان
هوش مصنوعی: انسان با تجربهای میگوید که در این دنیا دو مکان وجود دارد و هر دو در زیر آب پنهان هستند.
که هرگز به خوبی چنان جای نیست
چنان باغهای دلارای نیست
هوش مصنوعی: همیشه جایی بهتر از این وجود ندارد، مثل باغهای زیبای دلنواز.
یکی این جزیره که کردیم یاد
که دارد خوشی ارم را نهاد
هوش مصنوعی: جزیرهای که به یادش افتادیم، جایی است که شادی و خوشبختی را به ما هدیه میدهد.
و دیگر به دریا درون هفت ماه
به کشتی گذر کرد باید به راه
هوش مصنوعی: وی باید در مدت هفت ماه با کشتی به دریا برود و مسیر خود را ادامه دهد.
پس آن گاه دریا گذر خم دهد
بر رنج دریا همه غم دهد
هوش مصنوعی: سپس آن زمان دریا خم میشود و بر اثر رنج، همه غمهای دریا را به نمایش میگذارد.
به دریا رسی آن که خوانی زره
ز موج اوفتاده گره بر گره
هوش مصنوعی: به دریایی خواهی رسید که در آن زرهای از امواج به هم پیچیده شده و در هم گره خورده است.
سیاوش گذر چون بر آن مرز کرد
ستورا زان مرز اندرز کرد
هوش مصنوعی: سیاوش به جایی رسید که در آن مرز ستارهای به او راهنمایی کرد و نکتهای مهم را به او گفت.
یکی کوه بینی ز بالای ابر
بر او بر نه شیر و نه گرگ و نه ببر
هوش مصنوعی: در بالای ابر، کوهی را میبینی که هیچ شیر، گرگ یا ببر بر آن نیست.
همه باغ در باغ و گلزار و خوید
همه راغ پر لاله و شنبلید
هوش مصنوعی: تمام باغ و گلزار پر از شکوفه و زیبایی است و هر گوشه آن پر از لاله و گلهای خوشبو است.
در آن شهرها مرد و زن خوبچهر
ستاره فشانده ست گویی سپهر
هوش مصنوعی: در آن شهرها، مردان و زنان نیکوچهرهای به چشم میخورد که همچون ستارگان درخشان هستند، گویی آسمان آنها را پراکنده کرده است.
ولیکن چنان زندگانی کم است
که روز و شبان مویه و ماتم است
هوش مصنوعی: اما زندگی به قدری کوتاه است که شب و روز در غم و ناراحتی سپری میشود.
اگر بازگویم که این هر دو جای
که آباد کرده ست و چون بود رای
هوش مصنوعی: اگر بگویم که این دو مکان چگونه آباد شدهاند و چه نظری در مورد آن وجود دارد،
نه باور کند مردم زیردست
نه از دست ایشان توانیم رست
هوش مصنوعی: مردم زیر دست ما را نمیپذیرند و ما هم نمیتوانیم از دست آنها فرار کنیم.
که مردم گمانی برد کآن زمان
که آدم به زیر آمد از آسمان
هوش مصنوعی: مردم فکر کردند که وقتی آدم از آسمان پایین آمد، وقت خاصی بود.
جهان بود ویران، نبُد آدمی
تو دانستنی دان اگر آدمی
هوش مصنوعی: جهان بدون وجود انسان خراب و بیمعنی است. اگر انسان وجود نداشته باشد، هیچ چیز قابل فهم و درک نخواهد بود.