بخش ۹۳ - در بزمگاه طیهور شاه
گذشت آن شب و بامداد پگاه
یکی بزمگاهی بیاراست شاه
فرستاد، شاه آتبین را بخواند
بر آن تخت زر پیکرش برنشاند
بزرگان ایران و طیهوریان
ببستند در پیش ایشان میان
دو فرزند شاه ایستاد بپای
به زرّین کلاه و به چینی قبای
چو خوالیگران نیز برخاستند
نهادند خوان و می آراستند
از آن خوان جهان بوی بگرفت و رنگ
بتوفید گردون از آواز چنگ
خورش دید بر خوان که هرگز ندید
نه از شهریاران ایران شنید
همان گه به سوی خورش دست کرد
به دل خوشتر آمدش آن هرچه خورد
فزون بود صدگونه بر خوان خورش
خنک هر که دارد چنان پرورش
بپرداختند و بشستند دست
دگر تخت کردند جای نشست
پرستنده بزمی بیاراست باز
نهادند ز آن بزم هرگونه ساز
همه سازها گوهر آمیغ زر
چو طاووس چین باز گسترده پر
همه بزمگه بود زرّین شکار
ز گوهر نگاریده بروی نگار
جز آن بود صد گونه گل پیش شاه
از آن بر شکفته دل ریش شاه
به خروار بار ترنج و بهی
نهاده برِ تختِ شاهنشهی
ز بس سوختن عنبر و مشک ناب
سر بستری اندر آمد به خواب
ز بس ناله ی چنگ و آواز نای
همی زُهره از خویشتن داشت پای
می اندر قدح چون بگشتن گرفت
به مغز یلان بر گذشتن گرفت
ز بویش گران شد سر سرکشان
ز رنگش همی داشت چهره نشان
به گوش اندر افتاد آواز کوش
رمیدن گرفت از دل مرد هوش
سپاه خرد شد گریزان ز مَی
ز رخ پرده ی شرم برداشت کی
بخش ۹۲ - پرورش اسب در سرزمین طیهور: بدانست طیهور کآن شیر دلبخش ۹۴ - زنهار دادن طیهور آتبین را: به طیهور گفت آتبین از میان
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گذشت آن شب و بامداد پگاه
یکی بزمگاهی بیاراست شاه
هوش مصنوعی: شب و صبح زود گذشت و شاه یک جشن و مهمانی برپا کرد.
فرستاد، شاه آتبین را بخواند
بر آن تخت زر پیکرش برنشاند
هوش مصنوعی: شاه آتبین را فراخواندند و بر تخت زرین نشاندند تا او را ببیند و مورد توجه قرار دهد.
بزرگان ایران و طیهوریان
ببستند در پیش ایشان میان
هوش مصنوعی: بزرگان ایران و طایفهی طیهوری در برابر آنها به یکدیگر پیوستند و اتحاد کردند.
دو فرزند شاه ایستاد بپای
به زرّین کلاه و به چینی قبای
هوش مصنوعی: دو پسر شاه با افتخار ایستادهاند، یکی با کلاهی از طلا و دیگری با قبایی از پارچه چین.
چو خوالیگران نیز برخاستند
نهادند خوان و می آراستند
هوش مصنوعی: هنگامی که خدمتکاران نیز به پا خاستند، سفره را پهن کردند و نوشیدنی را تزئین کردند.
از آن خوان جهان بوی بگرفت و رنگ
بتوفید گردون از آواز چنگ
هوش مصنوعی: این بیت بیان میکند که از خوان گسترده دنیا، عطر و بوی خوشی به مشام میرسد و رنگهای آسمان تحت تأثیر صدای چنگی (ساز موسیقی) تغییر میکنند. در واقع، لذتهای دنیوی و زیباییهای آن به واسطهی موسیقی و هنر به وجود میآیند.
خورش دید بر خوان که هرگز ندید
نه از شهریاران ایران شنید
هوش مصنوعی: خورشید بر سفرهای نگریست که هرگز دیده نشده بود و نه از پادشاهان ایران شنیده بود.
همان گه به سوی خورش دست کرد
به دل خوشتر آمدش آن هرچه خورد
هوش مصنوعی: زمانی که به سمت خورشید دست دراز کرد، هر چیزی که از دلش خواست برایش خوشایندتر شد.
فزون بود صدگونه بر خوان خورش
خنک هر که دارد چنان پرورش
هوش مصنوعی: هر کسی که تربیت شده و پرورش یافته باشد، به هر حال از نعمتها و خوشیهای زندگی بهرهمند خواهد شد و این نعمتها به فراوانی در دسترس او قرار دارد.
بپرداختند و بشستند دست
دگر تخت کردند جای نشست
هوش مصنوعی: آنها هزینه را پرداختند و دست دیگر را شستند، سپس نشیمنگاه را آماده کردند.
پرستنده بزمی بیاراست باز
نهادند ز آن بزم هرگونه ساز
هوش مصنوعی: دستاندرکاران یک مهمانی زیبا و دلنشین را دوباره ترتیب دادند و از آن مهمانی هر نوع ساز و موسیقی مناسب را فراهم کردند.
همه سازها گوهر آمیغ زر
چو طاووس چین باز گسترده پر
هوش مصنوعی: تمام سازها به مانند پرهای طاووس چینی، زینت بخش و با ارزش هستند و زیبایی خاصی را به نمایش میگذارند.
همه بزمگه بود زرّین شکار
ز گوهر نگاریده بروی نگار
هوش مصنوعی: در این مراسم جشنی، همه چیز به زیبایی و شکوه درخشان و زیباست. صورت زیبا و دلنشینی که به مرواریدها و جواهرات مزین شده، جذابیت خاصی به فضا بخشیده است.
جز آن بود صد گونه گل پیش شاه
از آن بر شکفته دل ریش شاه
هوش مصنوعی: از میان گلهای مختلف، فقط یکی از آنها به دل شاه، که جراحتی دارد، رونق میبخشد.
به خروار بار ترنج و بهی
نهاده برِ تختِ شاهنشهی
هوش مصنوعی: بار ترنج و بهی به مقدار زیاد بر تخت پادشاهی قرار داده شده است.
ز بس سوختن عنبر و مشک ناب
سر بستری اندر آمد به خواب
هوش مصنوعی: به خاطر بسوزاندن عطرهای خوب و گرانبها، خواب عمیقی بر تختش فرود آمده است.
ز بس ناله ی چنگ و آواز نای
همی زُهره از خویشتن داشت پای
هوش مصنوعی: به خاطر صدای غمانگیز چنگ و نغمههای نای، دل از خود بیخود شده و نمیتواند خود را کنترل کند.
می اندر قدح چون بگشتن گرفت
به مغز یلان بر گذشتن گرفت
هوش مصنوعی: وقتی شراب در لیوان میچرخد، شخصیتهایی قوی و بزرگ مانند شیران در مسیر خود ادامه میدهند.
ز بویش گران شد سر سرکشان
ز رنگش همی داشت چهره نشان
هوش مصنوعی: بوی او باعث شد تا سرهای سرکشان سنگین شود و رنگ او نشانگر چهرهای ویژه بود.
به گوش اندر افتاد آواز کوش
رمیدن گرفت از دل مرد هوش
هوش مصنوعی: صدای کوش در گوش شنیده شد، و مرد دلگرم از این آواز به گیجی افتاد.
سپاه خرد شد گریزان ز مَی
ز رخ پرده ی شرم برداشت کی
هوش مصنوعی: سپاه بیخود و عزم خود را از دست داد و به سمت میگریخت، و پرده شرم از چهرهاش افکنده شد.