بخش ۸۹ - دیدار آتبین و طیهور
ز دریا چو بر خشک شد شهریار
سراسر سپه دید دریا کنار
دو فرزند طیهور با آن سپاه
پیاده شد و آفرین با سپاه
گرفتند مر یکدگر را کنار
نشستند بر باره ی راهوار
چو شه را ز دربند بگذاشتند
ز شادی همه نعره برداشتند
به یک روز بر سر کشیدند راه
ز دشواری راه و سنگ سیاه
بدان باژبان چیز بسیار داد
درم داد و دیبا و دینار داد
چو ره بر سر آورد رنجور شاه
پدید آمد از دور طیهور شاه
رسیدند نزدیک یکدیگران
پیاده شدند از کران تا کران
بپرسید طیهور از آتبین
لب شاه طیهور پر آفرین
همی گفت فرخنده این روزگار
که دیدیم روی تو ای شهریار
سوی خان خویش آمدی شادمان
به کام تو بادا دل بدگمان
بدو آتبین گفت کای نیکنام
دلم شد به دیدار تو شادکام
ز یزدان همه ساله این خواستم
که اکنون بدو دل بیاراستم
برفتند از آن جایگه چند روز
همه راه پر لاله ی دلفروز
به هر منزلی ساخته خوردنی
ز پوشیدنی هم ز گستردنی
همه راه رامشگر و رود و می
ز بهر جهانجوی فرخنده پی
بخش ۸۸ - پیام طیهور به آتبین: چو آگه شد از نامه ی آتبینبخش ۹۰ - وصف شهر بسیلا: به پنجم به شهر بسیلا رسید
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ز دریا چو بر خشک شد شهریار
سراسر سپه دید دریا کنار
هوش مصنوعی: وقتی شهریار از دریا به خشکی آمد، تمام سپاه را دید که در حاشیه دریا قرار دارند.
دو فرزند طیهور با آن سپاه
پیاده شد و آفرین با سپاه
هوش مصنوعی: دو فرزند طیهور به همراه آن لشکر پیاده شدند و برای سپاه دعا و تحسین کردند.
گرفتند مر یکدگر را کنار
نشستند بر باره ی راهوار
هوش مصنوعی: دو نفر یکدیگر را در آغوش گرفتند و کنار هم نشستهاند، بر روی جادهای صاف و هموار.
چو شه را ز دربند بگذاشتند
ز شادی همه نعره برداشتند
هوش مصنوعی: زمانی که پادشاه را از قید و بند رها کردند، همه از شادی فریاد و نعره زدند.
به یک روز بر سر کشیدند راه
ز دشواری راه و سنگ سیاه
هوش مصنوعی: در یک روز، بر سر راهی که دشوار و پر از سنگهای سیاه بود، گرد هم آمدند.
بدان باژبان چیز بسیار داد
درم داد و دیبا و دینار داد
هوش مصنوعی: بدان که با زبان میتوان چیزهای بسیار ارزندهای به دست آورد؛ مانند درهم، پارچههای زیبا و دینار.
چو ره بر سر آورد رنجور شاه
پدید آمد از دور طیهور شاه
هوش مصنوعی: هنگامی که شاه رنجور به مسیر نزدیک شد، در دوردست طیهور شاه نمایان شد.
رسیدند نزدیک یکدیگران
پیاده شدند از کران تا کران
هوش مصنوعی: به هم نزدیک شدند و از وسیله نقلیه پیاده شدند و به همدیگر نزدیکتر شدند.
بپرسید طیهور از آتبین
لب شاه طیهور پر آفرین
هوش مصنوعی: از طیهور پرسیدند درباره آتشین لب شاه طیهور که پر از زیبایی و ستایش است.
همی گفت فرخنده این روزگار
که دیدیم روی تو ای شهریار
هوش مصنوعی: فرخنده میگفت که این روزگار را به خاطر دیدن چهره تو، ای پادشاه، شادمان و خوشبخت است.
سوی خان خویش آمدی شادمان
به کام تو بادا دل بدگمان
هوش مصنوعی: به منزل خودت خوشحال و سرشار از شادی برگشتی، امیدوارم که دلهای بدبین و شککاو به تو خوشی نرسانند.
بدو آتبین گفت کای نیکنام
دلم شد به دیدار تو شادکام
هوش مصنوعی: به آتشنشان گفت: ای کسی که نام نیک داری، من با دیدن تو خوشحال شدم.
ز یزدان همه ساله این خواستم
که اکنون بدو دل بیاراستم
هوش مصنوعی: هر سال از خدا خواستم که امسال قلبم را به عشق او زینت ببخشم.
برفتند از آن جایگه چند روز
همه راه پر لاله ی دلفروز
هوش مصنوعی: چند روز از آن مکان دور شدند و راه را پر از لالههای زیبا کردند.
به هر منزلی ساخته خوردنی
ز پوشیدنی هم ز گستردنی
هوش مصنوعی: هر خانهای چیزی برای خوردن و پوشیدن دارد که هر یک به نوعی فراهم شده و در دسترس است.
همه راه رامشگر و رود و می
ز بهر جهانجوی فرخنده پی
هوش مصنوعی: همه مسیرها برای لذتطلبان و خوشگذرانان وجود دارد تا برای جستوجوی خوشبختی تلاش کنند.