بخش ۸۸ - پیام طیهور به آتبین
چو آگه شد از نامه ی آتبین
تو گفتی ببسته ست پایش زمین
دو دیده به لؤلؤ بیاگند پُر
کنارش شد از دیدگان پر ز دُر
همی گفت لبها پر از باد سر
که با نیکمردان زمانه چه کرد!
دریغا که آن پاکدینان پیش
گذشتند و پیدا شد این زشت کیش!
ز گیتی بریده شد آن تخم پاک
جهان گشت بر دست دیوان هلاک
بزرگان پراگنده گشتند نیز
نگر تا به گیتی بتر زین چه چیز
فرستاده ی آتبین را بخواند
بپرسید و در پیشگاهش نشاند
که با من بگو تا چگونه ست کار
کجا پیش رفتی تو از شهریار
ز دربند گفتا به یک روزه راه
مرا پیش خسرو فرستاد شاه
به دستور فرمود تا نامه کرد
همه مردمی بر سر خامه کرد
که شاه جهان شادباد و درست
سوی خانه ی خویشتن راه جست
همه پیش توست آنچه دارم ز گنج
وگر جان گزینی ندارم به رنج
چو اندر رسیدی تو را باک نیست
به پیش تو کمتر ز ضحّاک نیست
مرا پادشاهی همه پیش توست
دل و جان من مرهم ریش توست
روان است فرمانت بر لشکرم
چو لشکر ز فرمانت من نگذرم
همی باش چندان که خواهی به کام
شب و روز با شادکامی و جام
چنین تا ز ضحّاک و دیوان زفت
جهان پاک گردد چو جمشید گفت
چو گردد تو را کار گیتی بکام
از ایدر به شادی به شاهی خرام
فرستادگان را بسی داد زر
چه اسب و قبا و کلاه و کمر
فرستادگان بهک را بخواند
بخوبی گُسی کرد و کشتی براند
وز آن پس دو فرزند خود را بخواند
مر آن هر دو را با سپه برنشاند
پذیره فرستادشان نزد شاه
همی رفت چون موج دریا سپاه
فرستاده چون نزد خسرو رسید
به نامه چنان مردمیها بدید
از آن نیکویی شادمان شد به دل
ولیکن ز طیهور گشت او خجل
بخش ۸۷ - بازگشت شاه چین و رفتن آتبین به نزد طیهور: بدانست سالار چین کان سخُنبخش ۸۹ - دیدار آتبین و طیهور: ز دریا چو بر خشک شد شهریار
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چو آگه شد از نامه ی آتبین
تو گفتی ببسته ست پایش زمین
هوش مصنوعی: وقتی از نامه تو آگاه شد، گفتی که زمین پای او را بسته است.
دو دیده به لؤلؤ بیاگند پُر
کنارش شد از دیدگان پر ز دُر
هوش مصنوعی: دو چشم مانند مروارید گرانبها، از زیبایی او پر شده و در نتیجه، چشمها پر از گنجهای باارزش گردیده است.
همی گفت لبها پر از باد سر
که با نیکمردان زمانه چه کرد!
هوش مصنوعی: او میگفت که لبهایم پر از ناامیدی است و از خود میپرسید که با مردان خوب زمانه چه بر سر من آمده است!
دریغا که آن پاکدینان پیش
گذشتند و پیدا شد این زشت کیش!
هوش مصنوعی: متأسفانه، افراد نیکوکار و فرهیخته گذشته رفتهاند و اکنون آموزههای زشت و ناپسند در جامعه ظاهر شده است.
ز گیتی بریده شد آن تخم پاک
جهان گشت بر دست دیوان هلاک
هوش مصنوعی: از این دنیا جدا شد آن تخم روشن که جهان در دست دیوان و نابودکنندگان قرار گرفت.
بزرگان پراگنده گشتند نیز
نگر تا به گیتی بتر زین چه چیز
هوش مصنوعی: بزرگان و افراد نیکو کار متفرق شدند، دقت کن که در دنیا چیزی بدتر از این وجود ندارد.
فرستاده ی آتبین را بخواند
بپرسید و در پیشگاهش نشاند
هوش مصنوعی: او پیامآور آتابین را فراخواند و از او پرسید و او را در حضور خود نشاند.
که با من بگو تا چگونه ست کار
کجا پیش رفتی تو از شهریار
هوش مصنوعی: با من بگو که چطور میخواهی کارها را انجام دهی و به کجا رسیدی، ای پادشاه.
ز دربند گفتا به یک روزه راه
مرا پیش خسرو فرستاد شاه
هوش مصنوعی: از زندان گفت که در یک روز، راه مرا به سوی خسرو فرستاد شاه.
به دستور فرمود تا نامه کرد
همه مردمی بر سر خامه کرد
هوش مصنوعی: به دستور او، نامهای نوشتند و همه مردم در آنجا جمع شدند و در مورد آن صحبت کردند.
که شاه جهان شادباد و درست
سوی خانه ی خویشتن راه جست
هوش مصنوعی: شاه جهان زندگیاش شاد باشد و درست به سمت خانه و جای خود راهی پیدا کند.
همه پیش توست آنچه دارم ز گنج
وگر جان گزینی ندارم به رنج
هوش مصنوعی: همه چیزهایی که دارم، چه ثروت و چه امکانات، پیش روی توست و اگر قرار باشد جانم را انتخاب کنی، برایم هیچ زحمتی نخواهد داشت.
چو اندر رسیدی تو را باک نیست
به پیش تو کمتر ز ضحّاک نیست
هوش مصنوعی: زمانی که به هدف یا نقطهای که میخواهی برسی، رسیدی، دیگر نگران چیزهای کوچک و ناچیز نخواهی بود، زیرا در برابر تو هیچ چیز کمتر از دشمنان بزرگ و قوی نخواهد بود.
مرا پادشاهی همه پیش توست
دل و جان من مرهم ریش توست
هوش مصنوعی: من همه چیزم را فدای تو کردهام و وجودم را در خدمت دل و احساس تو قرار دادهام.
روان است فرمانت بر لشکرم
چو لشکر ز فرمانت من نگذرم
هوش مصنوعی: فرمان تو به سپاهیانم همچون روح آنهاست و من هرگز از فرمانت عقبنشینی نخواهم کرد.
همی باش چندان که خواهی به کام
شب و روز با شادکامی و جام
هوش مصنوعی: تا وقتی که میخواهی به زندگی ادامه بده و در هر شب و روز با خوشحالی و سرور زندگی کن.
چنین تا ز ضحّاک و دیوان زفت
جهان پاک گردد چو جمشید گفت
هوش مصنوعی: به گونهای که اگر ظلم و ستم از بین برود و دنیا پاک شود، مانند زمانی خواهد بود که جمشید، پادشاه بزرگ و معروف، حکومت میکرد.
چو گردد تو را کار گیتی بکام
از ایدر به شادی به شاهی خرام
هوش مصنوعی: وقتی که کارهای دنیا به خوبی برایت پیش برود، با شادی و آرامش به سمت هدفهایت برو.
فرستادگان را بسی داد زر
چه اسب و قبا و کلاه و کمر
هوش مصنوعی: فرستادگان زیادی با هدایای فراوانی مثل سکه، اسب، لباسهای شیک و کمربند به دیدار میآیند.
فرستادگان بهک را بخواند
بخوبی گُسی کرد و کشتی براند
هوش مصنوعی: پیامآوران بهک را با دقت خواند و به خوبی کار را سامان داد و کشتی را راند.
وز آن پس دو فرزند خود را بخواند
مر آن هر دو را با سپه برنشاند
هوش مصنوعی: بعد از آن، او دو فرزندش را فرا میخواند و هر دو را با سپر بر فراز قله نشان میدهد.
پذیره فرستادشان نزد شاه
همی رفت چون موج دریا سپاه
هوش مصنوعی: آنها به سوی شاه فرستاده شدند و مانند موج دریا به راه افتادند.
فرستاده چون نزد خسرو رسید
به نامه چنان مردمیها بدید
هوش مصنوعی: وقتی پیامآور به نزد شاه رسید، نامهای را که پر از ادب و احترام بود، به او展示 کرد.
از آن نیکویی شادمان شد به دل
ولیکن ز طیهور گشت او خجل
هوش مصنوعی: او به خاطر زیبایی و نیکی خوشحال شد، اما از محبت و احساسات خود شرمنده شد.