بخش ۸۳ - پرسش آتبین از کاروانیان درباره ی ماچین
یکی روز، بس کاروانی شگرف
ز ماچین گذر کرد بر کوه ژرف
سوی آتبین بردشان مرد راه
ز بازارگانان بپرسید شاه
کز ایدر به ماچین چه راه است و چند
چگونه؟ چه نام است شاه بلند؟
بر این چارپایان چه دارید بار
چه مایه دهد سودتان روزگار
چنین داد گوینده پاسخ به شاه
کز ایدر فزون است ده روزه راه
با ماچین یکی شاه با فرّ و هوش
به رادی چو ابر و به خوبی سروش
بهک نام شاه است و زیبای شهر
تو گویی ورا از بهشت است بهر
یکی دادگر شهریاری که شیر
در آهو نیارد نگه کرد سیر
چنان رنج برده به کار خدای
که از دانشش خیره شد رهنمای
بر این چارپایان همی خوردنی ست
نه پوشیدنی و نه گستردنی ست
به بازارگانی سوی چین کشیم
به ماچین همه ساله از این کشیم
وز آن جا بر این ره بیابیم باز
به بار اندرون جامه و فرش و ساز
دو چندان شود مایه ی ما ز سود
بدین بر دروغی نشاید فزود
بدو آتبین گفت کای مرد راز
چه گویی بدین رنج و راه دراز
اگر بر تو آسان کنم رنج تو
دو چندان کنم مایه و گنج تو
من از تو چه پاداش یابم از این
چو کوتاه گردانمت راه چین
بدو گفت گوینده کای نیکدل
ز پاداش من بنده دل گسل
بدین مژده پاداش خواه از خدای
که اوی است نیکی ده و رهنمای
بفرمود تا بار برداشتند
به چشم جهانجوی بگذاشتند
پس آن چیزها هرچه آمد فراز
دو چندان از آن مایه دادند باز
جهاندیده بازارگان پیش شاه
به رخساره بپسود خاک سیاه
چنین گفت کای نیکدل شهریار
ز تو دور بادا بد روزگار
مرا کاشکی بودی آن دسترس
که خشنودی شاه رایست و بس
پس اندیشه ی شاه یزدان پرست
چنان بود کایدر نشاید نشست
سر کوه چون شد زدی ماه پیر
نهفتن تنومند را ناگزیر
بهاران چو کوشش نیاری بجای
به بهمن نشاید کشیدن دوتای
چو گاه جوانی نوروزی تو چیز
به پیری شوی خوار بیچیز نیز
ز فردا گر امروز نایدت یاد
به دست تو فردا بود تیره باد
اگر ماه بهمن سپه برکشد
همان میغ بر کوه لشکر کشد
سپاه مرا اندر آرد ز پای
یکی چاره باید که آرم بجای
بخش ۸۲ - جنگ در کوه و پیروزی آتبین: چو هور از بر کوه زیور نهادبخش ۸۴ - نامه ی آتبین به نزدیک بهک، شاه ماچین: دبیر خردمند را پیش خواند
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
یکی روز، بس کاروانی شگرف
ز ماچین گذر کرد بر کوه ژرف
هوش مصنوعی: روزی، کاروانی بزرگ و باشکوه از ماچین عبور کرد و به دشتهای بلندی رسید.
سوی آتبین بردشان مرد راه
ز بازارگانان بپرسید شاه
هوش مصنوعی: مردی که راه را میشناخت، آنها را به سمت آتشگاه هدایت کرد و از بازرگانان درباره شاه پرسید.
کز ایدر به ماچین چه راه است و چند
چگونه؟ چه نام است شاه بلند؟
هوش مصنوعی: از کجا به ماچین برویم و چه مقدار راه است و به چه شکل؟ نام آن شاه بزرگ چیست؟
بر این چارپایان چه دارید بار
چه مایه دهد سودتان روزگار
هوش مصنوعی: به این چهارپایان چه باری دارید و چه چیزی میتواند به شما در زندگی کمک کند؟
چنین داد گوینده پاسخ به شاه
کز ایدر فزون است ده روزه راه
هوش مصنوعی: گوینده به شاه پاسخ داد که این مسیر، طولانیتر از ده روز است.
با ماچین یکی شاه با فرّ و هوش
به رادی چو ابر و به خوبی سروش
هوش مصنوعی: با ماجرا و داستانی شاهانه، با وقار و زیرکی، همچنان که ابرها در آسمان ظاهر میشوند و صدایی دلنشین و خوب مانند سروش (پیک پیامآور) میسرایند.
بهک نام شاه است و زیبای شهر
تو گویی ورا از بهشت است بهر
هوش مصنوعی: بهک نام شاه است و زیبای شهر تو به گونهای است که انگار او را از بهشت آوردهاند.
یکی دادگر شهریاری که شیر
در آهو نیارد نگه کرد سیر
هوش مصنوعی: یک پادشاه عادل و دادگر وجود دارد که نمیگذارد شکارچیان به آهوان آسیبی برسانند و آنها را به راحتی شکار کنند.
چنان رنج برده به کار خدای
که از دانشش خیره شد رهنمای
هوش مصنوعی: او به قدری سختی و زحمت کشیده است که حتی راهنما و هدایتگر دانشش نیز از تلاشهایش حیرتزده شده است.
بر این چارپایان همی خوردنی ست
نه پوشیدنی و نه گستردنی ست
هوش مصنوعی: این حیوانات فقط خوراک دارند و نه چیز دیگری که بپوشند یا بگسترند.
به بازارگانی سوی چین کشیم
به ماچین همه ساله از این کشیم
هوش مصنوعی: به ترکهای بازرگانی بهسوی چین میرویم و هر سال از آنجا کالاهایی به دست میآوریم.
وز آن جا بر این ره بیابیم باز
به بار اندرون جامه و فرش و ساز
هوش مصنوعی: و از آن جا دوباره به این مسیر سفر خواهیم کرد تا به بارگاهی برسیم که در آن لباس و فرش و ساز آماده است.
دو چندان شود مایه ی ما ز سود
بدین بر دروغی نشاید فزود
هوش مصنوعی: اگر ما از سودی که به دست میآوریم، دو برابر شویم، نباید به دروغ به آن افزوده شود.
بدو آتبین گفت کای مرد راز
چه گویی بدین رنج و راه دراز
هوش مصنوعی: آتشنشان به مرد گفت: «چرا این همه درد و مشقت را تحمل میکنی و در این مسیر سخت قدم میگذاری؟»
اگر بر تو آسان کنم رنج تو
دو چندان کنم مایه و گنج تو
هوش مصنوعی: اگر من رنج تو را آسان کنم، در واقع درد و سختیات را بیشتر کردهام و از ارزش و داراییات کم میشود.
من از تو چه پاداش یابم از این
چو کوتاه گردانمت راه چین
هوش مصنوعی: من از تو چه پاداشی بگیرم وقتی که میبینم تو را به راه اشتباهی میکشانم؟
بدو گفت گوینده کای نیکدل
ز پاداش من بنده دل گسل
هوش مصنوعی: به او گفت گوینده: ای دل نیکوکار، از پاداش من با دل نرم و مهربان خارج نشو.
بدین مژده پاداش خواه از خدای
که اوی است نیکی ده و رهنمای
هوش مصنوعی: به خاطر این نوید، از خداوند پاداش طلب کن، زیرا او کسی است که خیر و راهنمایی میدهد.
بفرمود تا بار برداشتند
به چشم جهانجوی بگذاشتند
هوش مصنوعی: فرمان داد تا بارها را آماده کردند و آن را بر روی چشمی به نام جهانجو گذاشتند.
پس آن چیزها هرچه آمد فراز
دو چندان از آن مایه دادند باز
هوش مصنوعی: بنابر این، هر چیزی که به دست آمد، بیشتر از آن مقدار قبلی به ما ارزانی داشتند.
جهاندیده بازارگان پیش شاه
به رخساره بپسود خاک سیاه
هوش مصنوعی: تاجر با تجربه و worldly در حضور شاه، بر چهرهاش خاک سیاه نشسته است.
چنین گفت کای نیکدل شهریار
ز تو دور بادا بد روزگار
هوش مصنوعی: پادشاه نیکوکار، اینگونه گفت: ای کاش روزهای بد از تو دور باشند.
مرا کاشکی بودی آن دسترس
که خشنودی شاه رایست و بس
هوش مصنوعی: ای کاش تو به گونهای بودی که فقط خوشنودی پادشاه را به همراه داشته باشی و بس.
پس اندیشه ی شاه یزدان پرست
چنان بود کایدر نشاید نشست
هوش مصنوعی: اندیشه شاه یزدانپرست به گونهای بود که نباید در این وضعیت باقی ماند.
سر کوه چون شد زدی ماه پیر
نهفتن تنومند را ناگزیر
هوش مصنوعی: زمانی که ماه در بالای کوه نمایان میشود، چارهای جز پنهان کردن قوی و تنومند وجود ندارد.
بهاران چو کوشش نیاری بجای
به بهمن نشاید کشیدن دوتای
هوش مصنوعی: اگر در بهار تلاش نکنید و سعی نداشته باشید، نمیتوانید در زمستان خوشی را تجربه کنید.
چو گاه جوانی نوروزی تو چیز
به پیری شوی خوار بیچیز نیز
هوش مصنوعی: وقتی که جوانی و سرزندگی تو به اوج میرسد، همچون روزهای نوروز، باید بدان که با گذشت زمان و پیر شدن، ممکن است به مرحلهای از بیارزشی و ناتوانی برسید.
ز فردا گر امروز نایدت یاد
به دست تو فردا بود تیره باد
هوش مصنوعی: اگر امروز به یاد فردا نباشی، فردا برای تو روزی تیره و ناخوشایند خواهد بود.
اگر ماه بهمن سپه برکشد
همان میغ بر کوه لشکر کشد
هوش مصنوعی: اگر در شب بهمن ماه، سپاه ماه به آسمان بیفتد، همانند ابرهای سنگین بر فراز کوهها لشکرکشی میکند.
سپاه مرا اندر آرد ز پای
یکی چاره باید که آرم بجای
هوش مصنوعی: نیاز دارم که راه حلی پیدا کنم تا قدرتی که باعث زمینگیر شدن من شده، از میان برود.