گنجور

بخش ۷۹ - جنگ آتبین و کوش و پیروزی آتبین

بگفت این و شد تا به نزدیک کوش
بر او حمله آورد چون شیر زوش
چنان هردوان بر هم آویختند
کز اسبان همی خون و خوی ریختند
گهی این برآن و گهی آن بر این
گهی آن به تندی، گهی این به کین
نهیب از چنان زخم دو کینه ور
گهی بر سر آمد گهی بر سپر
شکستند نیزه، کشیدند تیغ
گهی در نبرد و گهی در گریغ
گمانش چنان بود بر آتبین
که با او برابر نیاید به کین
نخست از سر زین چو شیر ژیان
به یک دست تیغ و کمر بر میان
چو فرّ کیان دید و زور گوان
هنر دید از آن مایه ی خسروان
هنر بیشتر کوشش افزون نمود
بدو اندر آمد بکردار دود
فرو هشت تیغ و سپر پیش کرد
بزد تیغ کوش از سرش خود برد
بر او حمله آورد پس آتبین
کشیده چو الماس شمشیر کین
ز بالا چو تیغ اندر آمد درشت
به یک زخم مربارگی را بکشت
به یک زخم برگستوان با سرش
بیفگند وز آن خیره شد لشکرش
پس آهنگ او کرد با تیغ تیز
بترسید و برداشت راه گریز
از آن سو تگ آورد سوی سپاه
که بپسود پایش ز خاک سیاه
پذیره شدندش سواران چین
رهانید جان از بدِ آتبین
دگر باره بر پشت باره نشست
بیامد برآورد زه را به شست
ببارید بر آتبین بر خدنگ
جهان بر دل لشکرش کرد تنگ
چو دید آتبین آن دلیری ز کوش
بر آورد چون ابر تندر خروش
به تیر آتبین آن زمان دست برد
نمود آن هنرمند را دستبرد
نخستین خدنگش رها شد ز شست
به پیشانی بارگی درنشست
خروشید و زد کوش را بر زمین
به زخم دگر دست برد آتبین
به بازو درآمدش زخم درشت
چو شد خسته زو کوش بنمود پشت

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بگفت این و شد تا به نزدیک کوش
بر او حمله آورد چون شیر زوش
هوش مصنوعی: او این حرف را گفت و سپس به نزد کوش رفت و مانند شیری بر او حمله کرد.
چنان هردوان بر هم آویختند
کز اسبان همی خون و خوی ریختند
هوش مصنوعی: دو طرف به شدت با هم درگیر شدند و به حدی به هم حمله کردند که خون و خوی یکدیگر به زمین ریخته شد.
گهی این برآن و گهی آن بر این
گهی آن به تندی، گهی این به کین
هوش مصنوعی: گاهی یک چیز بر چیز دیگر برتری می‌یابد و گاهی برعکس، گاهی یکی با شدت و قهر بر دیگری غلبه می‌کند و گاهی هم به خاطر کینه و دشمنی.
نهیب از چنان زخم دو کینه ور
گهی بر سر آمد گهی بر سپر
هوش مصنوعی: زخمی که از کینه‌ی دیگران به وجود آمده، گاهی به‌سر می‌افتد و گاهی بر سپر انسان قرار می‌گیرد. این کنایه به این است که آسیب‌ها و مشکلاتی که در نتیجه‌ی دشمنی‌ها و کینه‌ها به ما می‌رسد، هر از گاهی به روش‌های مختلف خود را نشان می‌دهند.
شکستند نیزه، کشیدند تیغ
گهی در نبرد و گهی در گریغ
هوش مصنوعی: در مواقع جنگ، نیزه‌ها را شکستند و شمشیرها را کشیدند، گاهی در حال نبرد بودند و گاهی در حال فرار.
گمانش چنان بود بر آتبین
که با او برابر نیاید به کین
هوش مصنوعی: او تصور می‌کرد که دشمنی با او به اندازه‌ای نیست که بتواند با او برابر شود یا به او آسیب بزند.
نخست از سر زین چو شیر ژیان
به یک دست تیغ و کمر بر میان
هوش مصنوعی: در آغاز، بر پشت اسب مانند شیر جنگجو نشسته‌ام، و با یک دست شمشیر و کمربند بر میانم، آماده‌ی نبرد هستم.
چو فرّ کیان دید و زور گوان
هنر دید از آن مایه ی خسروان
هوش مصنوعی: زمانی که قدرت و شجاعت پادشاهان را مشاهده کرد و هنر و توانایی بزرگمردان را درک کرد، به زندگی و صفات آنها توجه بیشتری پیدا کرد.
هنر بیشتر کوشش افزون نمود
بدو اندر آمد بکردار دود
هوش مصنوعی: هنر به واسطه تلاش و کوشش بیشتر، به درون انسان راه پیدا کرده و در عمل و رفتارش نمایان می‌شود.
فرو هشت تیغ و سپر پیش کرد
بزد تیغ کوش از سرش خود برد
هوش مصنوعی: شخصی شمشیر و سپر خود را به جلو می‌آورد و با جان‌فشانی به نبرد می‌پردازد و در نهایت سر خود را از بدنش جدا می‌کند.
بر او حمله آورد پس آتبین
کشیده چو الماس شمشیر کین
هوش مصنوعی: او به دشمن حمله‌ور شد و شمشیرش را مانند الماس بران و براق در دست گرفت.
ز بالا چو تیغ اندر آمد درشت
به یک زخم مربارگی را بکشت
هوش مصنوعی: از بالا که ضربه‌ای سخت و تیز نازل شد، با یک زخم، زندگی را از بین برد.
به یک زخم برگستوان با سرش
بیفگند وز آن خیره شد لشکرش
هوش مصنوعی: به یک زخم بر گردن با سرش ضربه‌ای زد و لشکرش از شدت حیرت بهت زده شد.
پس آهنگ او کرد با تیغ تیز
بترسید و برداشت راه گریز
هوش مصنوعی: او با تیغ تیز به سمت آن شخص نزدیک شد و او از ترس به فکر فرار افتاد.
از آن سو تگ آورد سوی سپاه
که بپسود پایش ز خاک سیاه
هوش مصنوعی: از آن سمت، تگ (شاعر) به سوی جمعیت آمد و پایش را از خاک سیاه بیرون کشید.
پذیره شدندش سواران چین
رهانید جان از بدِ آتبین
هوش مصنوعی: سواران چین به او نزدیک شدند و جانش را از آتش بدی نجات دادند.
دگر باره بر پشت باره نشست
بیامد برآورد زه را به شست
هوش مصنوعی: دوباره بر پشت باره نشسته و زه کمان را با انگشتش بالا آورد.
ببارید بر آتبین بر خدنگ
جهان بر دل لشکرش کرد تنگ
هوش مصنوعی: باران بر سر آتشی که می‌سوزد بریزید، بر تیرهای جهان که دل سپاهیان را در تنگی قرار داده است.
چو دید آتبین آن دلیری ز کوش
بر آورد چون ابر تندر خروش
هوش مصنوعی: وقتی آتش‌نشان آن شجاعت را دید، همچون ابر رعد و برق، به صدا درآمد.
به تیر آتبین آن زمان دست برد
نمود آن هنرمند را دستبرد
هوش مصنوعی: در آن زمان، هنرمند به تیرش فرو رفت و آسیب دید.
نخستین خدنگش رها شد ز شست
به پیشانی بارگی درنشست
هوش مصنوعی: پیش از هر چیز، تیر او از دستش رها شد و به پیشانی یک موجود بزرگ و تنومند برخورد کرد.
خروشید و زد کوش را بر زمین
به زخم دگر دست برد آتبین
هوش مصنوعی: با صدای بلندی به زمین کوش را کوبید و در نتیجه، دوباره به زخم دیگری دست زد.
به بازو درآمدش زخم درشت
چو شد خسته زو کوش بنمود پشت
هوش مصنوعی: زخم بزرگ روی بازویش ظاهر شد، چون از او خسته و ناتوان شد، تلاشش را نشان داد.