بخش ۷۵ - پاسخ کوش به آتبین
بدو گفت کوش ای سبک مایه مرد
به گرد در پادشاهی مگرد
تو تا من نبودم چو روباه لنگ
نبودت شب و روز جایی درنگ
همه روز با بیم بگذاشتی
شب از جای دوشینه برداشتی
نبودت خورش سال و مه جز شکار
خور و خواب در بیشه و کوهسار
چه بود ار مرا نیز کردی بزرگ
که تو بیشه برداشتی همچو گرگ
چو من برکشیدم سر و سفت و یال
شدی شاه چین را بدان بی همال
که از بیشه در دشت و رود آمدی
برِ خسروِ چین فرود آمدی
دوباره شکستم سپاه پدر
توانگرت کردم به سیم و به زر
شدی بی نیاز از همه گونه چیز
برادر بکشتم ز بهر تو نیز
چو آگاه گشتم ز کار پدر
پدر بهتر از دایه ی بدگهر
مرا دایه بودی و پروردگار
گرامی ولیکن نه چون شهریار
چو پاداش خواهی بدین دایگی
چو پر مایه گشتی ز بی مایگی
چو نیواسب کشتم در این کارزار
از او به نباشد همانا سُوار
بخش ۷۴ - جواب دادن آتبین کوش را و تمثیل نهنگ: بدو گفت کای دیو چهره به رنگبخش ۷۶ - پاسخ آتبین: بدو آتبین گفت کای تند مرد
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بدو گفت کوش ای سبک مایه مرد
به گرد در پادشاهی مگرد
هوش مصنوعی: به او گفت: تلاش کن و از مردم بیمقدار فاصله بگیر و دور گرد پادشاهی نچرخ.
تو تا من نبودم چو روباه لنگ
نبودت شب و روز جایی درنگ
هوش مصنوعی: تا زمانی که من در کنارت نبودم، تو مثل روباه در حال حیرانی و بیقراری بودی و هیچ وقفهای در روز و شب نداشتی.
همه روز با بیم بگذاشتی
شب از جای دوشینه برداشتی
هوش مصنوعی: هر روز با ترس و نگرانی گذراندهای و شبها از جایی که خوابیدهای، به راحتی برخاستهای.
نبودت خورش سال و مه جز شکار
خور و خواب در بیشه و کوهسار
هوش مصنوعی: در غیاب تو، نه سال و نه ماه به خواب میگذرد، جز اینکه تنها به شکار و خواب در جنگل و کوهستان مشغولم.
چه بود ار مرا نیز کردی بزرگ
که تو بیشه برداشتی همچو گرگ
هوش مصنوعی: اگر تو مرا هم بزرگ کرده بودی، چه گناهی داشتی در حالی که مانند گرگ جنگل را میدری؟
چو من برکشیدم سر و سفت و یال
شدی شاه چین را بدان بی همال
هوش مصنوعی: وقتی من سرم را بالا بردم و شانههایم را محکم کردم، تو نیز به مقام و عظمت رسیدی و به شکوه شاه چین تبدیل شدی.
که از بیشه در دشت و رود آمدی
برِ خسروِ چین فرود آمدی
هوش مصنوعی: تو از جنگل و دشت و رودخانه آمدهای و اکنون در کنار خسرو چین نشستهای.
دوباره شکستم سپاه پدر
توانگرت کردم به سیم و به زر
هوش مصنوعی: من دوباره به جنگ پدرم رفتم و قدرت او را با طلا و نقره کاهش دادم.
شدی بی نیاز از همه گونه چیز
برادر بکشتم ز بهر تو نیز
هوش مصنوعی: تو به جایی رسیدی که دیگر به هیچ چیز احتیاجی نداری، اما من به خاطر تو، برادر خود را از دست دادم.
چو آگاه گشتم ز کار پدر
پدر بهتر از دایه ی بدگهر
هوش مصنوعی: وقتی از کارهای پدربزرگم باخبر شدم، متوجه شدم که او از دایهای که نیکو سرشت نیست، بهتر است.
مرا دایه بودی و پروردگار
گرامی ولیکن نه چون شهریار
هوش مصنوعی: در این ابیات، شاعر به شخصی اشاره میکند که به نوعی برای او همانند یک مادر بوده و او را بزرگ کرده است. این شخص را برای شاعر بسیار مهم و ارزشمند میداند، اما با این حال، مقام و موقعیت او را با یک پادشاه مقایسه نمیکند. به عبارتی دیگر، این فرد از نظر محبت و پرورش دادن، مهم و عزیز است، اما از جنبهی قدرت و سلطنت به او نزدیک نیست.
چو پاداش خواهی بدین دایگی
چو پر مایه گشتی ز بی مایگی
هوش مصنوعی: اگر میخواهی پاداشی بگیری، ابتدا باید از نعمتهای زیاد استفاده کنی. وقتی که از نداشتن و تنگدستی دور شدی، میتوانی به ثروت و داراییهای خود برسید.
چو نیواسب کشتم در این کارزار
از او به نباشد همانا سُوار
هوش مصنوعی: وقتی که نیواسب را در این میدان نبرد کشتم، به طور قطع از او سوار یا حامل نمیشود.