گنجور

بخش ۶۵ - در لشکرگاه ایرانیان و چینیان

از آوردگه کوش چون گشت باز
سوی آتبین رفت و بردش نماز
بدو آتبین زود بر پای خاست
بر آورد و بنشاند بر دست راست
بدو گفت کامروز با چینیان
چه کردی تو ای زنده پیل دمان
چنین پاسخ آورد کآن شیر مرد
که با من برابر همی رزم کرد
دگر باره آمد به آوردگاه
مرا خواست زین بیکرانه سپاه
همه روزه با او بر آویختم
خوی و خاک و خون بر هم آمیختم
نه کردن توانستم او را زکار
نه برگاشت روی آن نبرده سوار
تن پیل دارد دل شیر نر
همی بارد از وی تو گویی هنر
همی بانگ زد بر پیم کای سوار
به ناورد فردا بر آرای کار
چو روز آید، آید چو شیر دژم
بگردیم تا بر که آید ستم
بر او آتبین آفرین کرد و گفت
که با دشمن تو غمان باد جفت
تو پشتِ منی و پناهِ سپاه
ستون دلیران و خورشیدِ گاه
به تو دیده و کام من روشن است
امیدم ز تیغ تو در جوشن است
بدان رنج کامروز بر تن نهی
سپاسی بی اندازه بر من نهی
به هر دشمنی کاندر آری ز پای
ز من خواه پاداش و مزد از خدای
وز آن روی به مرد با شهریار
چنین گفت شاها به کام است کار
که فرزند توست این یل نامجوی
دگر گرد بیداد و کژّی مپوی
یکی سخت سوگند خواهد همی
ز کین و ز کژّی بکاهد همی
مرا او یکی سخت سوگند داد
که از شاه پیمان ستانی به داد
گرفت آن زمان دست سالار چین
گوا شد بر او آسمان و زمین
که تا زنده ام هیچ نگزایمش
نه بد خواهمش خود، نه فرمایمش
چو جان گرامیش دارم مدام
شب و روز با شادکامی و کام
سپارم بدو لشکر و گنج و ساز
به رویش نیارم گنه هیچ باز

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

از آوردگه کوش چون گشت باز
سوی آتبین رفت و بردش نماز
هوش مصنوعی: وقتی که سوارکار از میدان بیرون آمد، به سمت آتشگاه رفت و نماز را به جا آورد.
بدو آتبین زود بر پای خاست
بر آورد و بنشاند بر دست راست
هوش مصنوعی: سریعا به پا خاست و بر دست راست نشاند.
بدو گفت کامروز با چینیان
چه کردی تو ای زنده پیل دمان
هوش مصنوعی: امروز با چینی‌ها چه کردی ای موجود نیرومند و با اراده؟
چنین پاسخ آورد کآن شیر مرد
که با من برابر همی رزم کرد
هوش مصنوعی: او گفت: این دلیر مردی که با من در میدان جنگ می‌جنگید، چنین پاسخی ارائه داد.
دگر باره آمد به آوردگاه
مرا خواست زین بیکرانه سپاه
هوش مصنوعی: دوباره به میدان جنگ بازگشتم و از من خواسته شد که نیروی زیادی را از میان آنان جمع کنم.
همه روزه با او بر آویختم
خوی و خاک و خون بر هم آمیختم
هوش مصنوعی: هر روز با او در حال تعامل و درگیری هستم و خویشتن، خاک و خونم را با هم در می‌آمیزم.
نه کردن توانستم او را زکار
نه برگاشت روی آن نبرده سوار
هوش مصنوعی: من نتوانستم او را از کار بازدارم و او هم به سمت من بازنگشت، همچون سواری که بر پشتش بار نیست.
تن پیل دارد دل شیر نر
همی بارد از وی تو گویی هنر
هوش مصنوعی: دل او همچون تن یک فیل بزرگ و قوی است و از او همچون دل یک شیر نر، شجاعت و قدرت می‌تراود. این نشان از هنر و استعدادی دارد که در وجودش نهفته است.
همی بانگ زد بر پیم کای سوار
به ناورد فردا بر آرای کار
هوش مصنوعی: صدا زد بر پیم، ای سوار، فردا برای انجام کارها آماده باش.
چو روز آید، آید چو شیر دژم
بگردیم تا بر که آید ستم
هوش مصنوعی: وقتی روز فرا برسد، مانند شیری غمگین خواهیم بود و به دور خواهیم گشت تا ببینیم ستم بر سر چه کسی می‌آید.
بر او آتبین آفرین کرد و گفت
که با دشمن تو غمان باد جفت
هوش مصنوعی: او بر آتش مایوس کننده‌ی او نیکی کرد و گفت که غم تو همراه دشمن‌ات باشد.
تو پشتِ منی و پناهِ سپاه
ستون دلیران و خورشیدِ گاه
هوش مصنوعی: تو در کنار منی و حمایتِ نیروهای شجاع، مانند خورشید در زمان‌های مشخص.
به تو دیده و کام من روشن است
امیدم ز تیغ تو در جوشن است
هوش مصنوعی: چشم و دل من به خاطر تو روشن و شاداب است و امیدم به اینکه تیغ تو در زره‌ای قرار دارد.
بدان رنج کامروز بر تن نهی
سپاسی بی اندازه بر من نهی
هوش مصنوعی: بدان که اگر امروز رنجی بر تن می‌کشی، سپاسی بی‌نهایت بر من خواهی نهاد.
به هر دشمنی کاندر آری ز پای
ز من خواه پاداش و مزد از خدای
هوش مصنوعی: هر دشمنی که تو را به زمین می‌زند، از من خواسته‌ای پاداش و جایزه‌ات را از خدا بگیر.
وز آن روی به مرد با شهریار
چنین گفت شاها به کام است کار
هوش مصنوعی: او به مردی که در حضور پادشاه بود گفت: ای پادشاه، کار به نفع تو پیش می‌رود.
که فرزند توست این یل نامجوی
دگر گرد بیداد و کژّی مپوی
هوش مصنوعی: این شخصی که در حال حاضر در تلاش و جستجوی نامی است، فرزند توست. پس در برابر ظلم و ستم و ناهنجاری‌ها بی‌توجهی کن.
یکی سخت سوگند خواهد همی
ز کین و ز کژّی بکاهد همی
هوش مصنوعی: شخصی به شدت قسم می‌خورد که از دشمنی و ناپسندی‌ها بکاهد و برطرف کند.
مرا او یکی سخت سوگند داد
که از شاه پیمان ستانی به داد
هوش مصنوعی: او به من بسیار سوگند داد که باید از شاه درخواست کمک و انصاف کنم.
گرفت آن زمان دست سالار چین
گوا شد بر او آسمان و زمین
هوش مصنوعی: در آن زمان، دست فرمانروای چین به حرکت درآمد و تمام آسمان و زمین بر او گواهی دادند.
که تا زنده ام هیچ نگزایمش
نه بد خواهمش خود، نه فرمایمش
هوش مصنوعی: مادامی که زنده‌ام، هیچ‌گاه او را ترک نخواهم کرد. نه به خودم بدی می‌کنم و نه به او دستور می‌دهم.
چو جان گرامیش دارم مدام
شب و روز با شادکامی و کام
هوش مصنوعی: من همیشه با شادی و رضایت برای او ارزش زیادی قائل هستم، حتی در شب و روز.
سپارم بدو لشکر و گنج و ساز
به رویش نیارم گنه هیچ باز
هوش مصنوعی: من تمام لشکر و ثروت و تجهیزات را به او می‌سپارم و هیچ‌گاه گناهی را در برابرش آشکار نخواهم کرد.