بخش ۵۶ - نکوهش شاه چین سپاه خویش را
بر آشفت و با لشکر خویش گفت
که درد و غمان با شما باد جفت
همه دشمنان را بَرَم سوی کوه
چو سوی صف آیم همه همگروه
ز دشمن گریزان، شما چون رمه
همه توده گردیده پیشم همه
چو در جنگ زهره چنین داشتید
ز نیواسب وز من چه کین داشتید؟
همی بود بایست برجای خویش
به نزدیک جفت دلارای خویش
زنان شبستان بهند از شما
بدین داستانی نهند از شما
کنارنگ گفتند کای شهریار
به تندی زبان را تو رنجه مدار
هماورد ما گربُدی آدمی
از این رزم هرگز که گشتی غمی؟
چو آن دیو دوزخ برآرد غریو
بلرزد همی هفت اندام دیو
درختی ست گویی هر انگشت او
بدرد دل از چهره ی زشت او
چو او را ببینیم در دشت جنگ
بیفتد همی تیغ و زوبین ز چنگ
نه با اسب او اسب جوشد همی
بپرّد روان چون خروشد همی
نمایید، گفت، از سپاهش به من
نشان سلیح و کلاهش به من
که من چون مر او را ببینم ز دور
کنم کرکسان را بر این دشت سور
یکی گفت آن کس که پیش سپاه
سواری افگنده ست و کرده تباه
ز خون جوشن و تیغ او لاله رنگ
دهان و لبانش چو کام نهنگ
بر آن دشت کاو اسب تازد همی
تو گویی همی گوی بازد همی
به چشمش نیاید همی رزم هیچ
به بازی و ناورد دارد بسیچ
بخش ۵۵ - جنگ شاه چین با ایرانیان و شکست چینیان: شه چین سپه را نکوهش نمودبخش ۵۷ - جنگ تن به تن شاه چین با کوش پیل دندان: چو از دور خسرو مر او را بدید
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بر آشفت و با لشکر خویش گفت
که درد و غمان با شما باد جفت
هوش مصنوعی: او به خشم آمد و با سپاه خود گفت که غم و اندوه همراه شما باشد.
همه دشمنان را بَرَم سوی کوه
چو سوی صف آیم همه همگروه
هوش مصنوعی: هر زمان که به سمت دشمنان میروم، آنها را مانند کوه میبینم و وقتی به صف میآیم، همه با هم متحد و یکدست به نظر میرسند.
ز دشمن گریزان، شما چون رمه
همه توده گردیده پیشم همه
هوش مصنوعی: شما مانند گوسفندانی هستید که از دشمن میگریزید و به دور من جمع شدهاید.
چو در جنگ زهره چنین داشتید
ز نیواسب وز من چه کین داشتید؟
هوش مصنوعی: وقتی در میدان نبرد اینطور شجاعت و دلیری از نیو اسب نشان دادید، از من چه انتظاری داشتید؟
همی بود بایست برجای خویش
به نزدیک جفت دلارای خویش
هوش مصنوعی: باید در کنار عشق خود، همیشه ثابت و پایدار بمانم.
زنان شبستان بهند از شما
بدین داستانی نهند از شما
هوش مصنوعی: زنان شبستان هند به زیبایی و دلربایی شما اشاره میکنند و در داستانهایشان از شما یاد میکنند.
کنارنگ گفتند کای شهریار
به تندی زبان را تو رنجه مدار
هوش مصنوعی: کنارنگ گفت: ای پادشاه، مراقب باش که به زبان خود سخت نگیری و دیگران را آزار ندهی.
هماورد ما گربُدی آدمی
از این رزم هرگز که گشتی غمی؟
هوش مصنوعی: رقیب ما انسانی است که از این نبرد هرگز غمگین نشد.
چو آن دیو دوزخ برآرد غریو
بلرزد همی هفت اندام دیو
هوش مصنوعی: وقتی آن دیو دوزخ فریاد بزند، تمام اندام هفتگانهاش به لرزه درمیآید.
درختی ست گویی هر انگشت او
بدرد دل از چهره ی زشت او
هوش مصنوعی: درختی وجود دارد که هر شاخهاش نمایانگر درد و غم است، همانطور که چهرهاش زشت و ناخوشایند است.
چو او را ببینیم در دشت جنگ
بیفتد همی تیغ و زوبین ز چنگ
هوش مصنوعی: وقتی او را در میدان جنگ ببینیم، چنگالهای دشمن و نیزهها به زمین میافتند.
نه با اسب او اسب جوشد همی
بپرّد روان چون خروشد همی
هوش مصنوعی: این جمله بیانگر این است که او با اسبش به سرعت و قدرت در حال دویدن است، به طوری که حرکتش شبیه به صدای خر و خروشی است. او در این لحظه از انرژی و شتاب زیادی برخوردار است.
نمایید، گفت، از سپاهش به من
نشان سلیح و کلاهش به من
هوش مصنوعی: او گفت که از لشکرش چیزی به من نشان دهید، مانند زره و کلاهی که بر سر دارد.
که من چون مر او را ببینم ز دور
کنم کرکسان را بر این دشت سور
هوش مصنوعی: زمانی که من او را از دور ببینم، کرکسها را از این دشت دور میکنم.
یکی گفت آن کس که پیش سپاه
سواری افگنده ست و کرده تباه
هوش مصنوعی: کسی گفت که آن فردی که در برابر سپاه سوار شده است، خود را به خطر انداخته و با کارهایش را تباه کرده است.
ز خون جوشن و تیغ او لاله رنگ
دهان و لبانش چو کام نهنگ
هوش مصنوعی: به رنگ خون زره و شمشیر او، لبها و دهانش مانند لالهای است که به رنگ قرمز درآمده و حالتی بزرگ و پر دهان مانند نهنگ دارد.
بر آن دشت کاو اسب تازد همی
تو گویی همی گوی بازد همی
هوش مصنوعی: در آن دشت که اسب می تازد، به نظر میرسد که گویی گویا حرفی بر میگرداند.
به چشمش نیاید همی رزم هیچ
به بازی و ناورد دارد بسیچ
هوش مصنوعی: او هرگز در میدان جنگ هیچ رزم و نبردی را نمیبیند، بلکه به بازی و نبردهای بیمقدار مشغول است.