گنجور

بخش ۵۲ - برخورد دو سپاه

شه چین چو با لشکر آن جا رسید
چنان ساخته آتبین را بدید
هم از پشت شبرنگش آواز داد
که ای بدکنش ریمن بدنژاد
در این بیشه چندی توانید بود
چو آمد زمانه، ز چاره چه سود
سوی ره شتابد ز سوراخ مار
چو از وی برآرد زمانه دمار
چو بر آتبین افگنم چشم خویش
برانم بر او بی گمان خشم خویش
به جان برادر که شاه من است
به هر کار پشت و پناه من است
که زنده نمانم ز جمشیدیان
سواری که بندد به کینه میان
شما را همه پیش این شوربخت
بیاویزم از شاخهای درخت
کُشم هر گُره را به پادافرهی
فرستم به شهری سر هر مهی
چنین گفته بود آتبین با سپاه
که بر پاسخ او ببندند راه
بود کز شتاب اندر آید به آب
که از کار دیو است کار شتاب
چو لختی از این سو بیاید سپاه
برایشان بگیریم هر گونه راه
که اسبانشان خسته و مانده اند
ز چین روز و شب بیرکان رانده اند
بود کایزد پاک پرورگار
دگر بار از ایشان بر آرد دمار
شه چین از ایشان چو پاسخ نیافت
بر آشفت و سوی گذر گه شتافت
بدو گفت گوینده کای شهریار
در این روز تنگ است ما را شمار
به یکباره صد مرد نتوان شکست
فرو باید آمد بر این پهن دشت
یک امشب گر ایدر درنگ آوری
از آن به که نامت به ننگ آوری
که دشمن بسی کرده باشد بنه
به شب رفت خواهد همی یک تنه
به شبگیر ما بگذرانیم رود
از آن سو نیاییم از اسبان فرود
بسازیم بر پی چو تیر از کمان
بیابیم بر دشمنان بی گمان
هر آن گه که شد آتبین خود اسیر
بدوزیم پشت سپاهی به تیر
وگر بر لب رود گیرد درنگ
به کشتی توانی شدن سوی جنگ
چو گفتار گوینده بشنید شاه
همان جا فرود آورید آن سپاه

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شه چین چو با لشکر آن جا رسید
چنان ساخته آتبین را بدید
هوش مصنوعی: وقتی که پادشاه چین با لشکرش به آنجا رسید، به طرز شگفت‌انگیزی آتش‌یار را مشاهده کرد.
هم از پشت شبرنگش آواز داد
که ای بدکنش ریمن بدنژاد
هوش مصنوعی: از پشت شبرنگش صدایی آمد که ای بدکار، ریمن بدنژاد!
در این بیشه چندی توانید بود
چو آمد زمانه، ز چاره چه سود
هوش مصنوعی: در این جنگل نمی‌توان مدت زیادی ماند، وقتی که زمانه تغییر کند، چه فایده‌ای از راه‌حل‌ها خواهد بود؟
سوی ره شتابد ز سوراخ مار
چو از وی برآرد زمانه دمار
هوش مصنوعی: به سرعت به سوی مسیر می‌رود، مانند ماری که از سوراخ خود بیرون می‌آید، زمانی که سرنوشت او را به شدت تحت فشار قرار دهد.
چو بر آتبین افگنم چشم خویش
برانم بر او بی گمان خشم خویش
هوش مصنوعی: وقتی به آتش نگاه می‌کنم، چشمانم را از آن بر می‌دارم تا خشم خود را از آن دور کنم.
به جان برادر که شاه من است
به هر کار پشت و پناه من است
هوش مصنوعی: به جان برادرم که برای من بسیار عزیز است و همیشه در هر کاری حامی و یاور من است.
که زنده نمانم ز جمشیدیان
سواری که بندد به کینه میان
هوش مصنوعی: نمی‌خواهم زندگی‌ام تحت تأثیر کینه و حسد کسانی باشد که مانند جمشیدیان و سوارانی با نیت بد به من آسیب می‌زنند.
شما را همه پیش این شوربخت
بیاویزم از شاخهای درخت
هوش مصنوعی: من شما را به خاطر این بدبختی به شاخ‌های درخت آویزان می‌کنم.
کُشم هر گُره را به پادافرهی
فرستم به شهری سر هر مهی
هوش مصنوعی: هرگاه با مشکلی مواجه شوم، آن را با یک مسئولیت یا پیامد جدی مواجه می‌کنم و به شهری که نماد روشنایی و آگاهی است، فرستاده می‌شود.
چنین گفته بود آتبین با سپاه
که بر پاسخ او ببندند راه
هوش مصنوعی: آتبین به سپاهش گفته بود که راه پاسخگویی به او را ببندند.
بود کز شتاب اندر آید به آب
که از کار دیو است کار شتاب
هوش مصنوعی: اگر کسی با شتاب و عجله به آب نزدیک شود، باید بداند که این سرعت و بی‌ملاحظگی ناشی از کار دیو است.
چو لختی از این سو بیاید سپاه
برایشان بگیریم هر گونه راه
هوش مصنوعی: اگر لحظه‌ای از این سمت لشکر بیاید، ما باید برای آن‌ها هر راهی را بیندیشیم و آماده کنیم.
که اسبانشان خسته و مانده اند
ز چین روز و شب بیرکان رانده اند
هوش مصنوعی: اسب‌های آن‌ها از شدت خستگی و مانده‌گی، پس از روز و شب‌های مداوم تلاش، توان حرکت ندارند.
بود کایزد پاک پرورگار
دگر بار از ایشان بر آرد دمار
هوش مصنوعی: خداوند پاک و پرورش‌دهنده، دوباره از این مردم، نابودی و ویرانی به بار خواهد آورد.
شه چین از ایشان چو پاسخ نیافت
بر آشفت و سوی گذر گه شتافت
هوش مصنوعی: شاه چین از اینکه پاسخی از آن‌ها نگرفت، ناراحت و خشمگین شد و به سمت خیابان رفت.
بدو گفت گوینده کای شهریار
در این روز تنگ است ما را شمار
هوش مصنوعی: گوینده به شهریار می‌گوید: ای پادشاه، در این روز سخت و دشوار، شمار ما کم است و از نظر تعداد در مضیقه‌ایم.
به یکباره صد مرد نتوان شکست
فرو باید آمد بر این پهن دشت
هوش مصنوعی: اگر بخواهی به طور ناگهانی بر دشتی وسیع پیروز شوی، نمی‌توانی به تنهایی بر صد نفر غلبه کنی. برای موفقیت باید به آرامی و با تدبیر عمل کنی.
یک امشب گر ایدر درنگ آوری
از آن به که نامت به ننگ آوری
هوش مصنوعی: اگر امشب کمی تأمل کنی، بهتر است تا اینکه نامت را تحت شعاع ننگ قرار دهی.
که دشمن بسی کرده باشد بنه
به شب رفت خواهد همی یک تنه
هوش مصنوعی: دشمن خیلی تلاش کرده که در شب به ما حمله کند، ولی او به تنهایی نمی‌تواند موفق شود.
به شبگیر ما بگذرانیم رود
از آن سو نیاییم از اسبان فرود
هوش مصنوعی: ما اجازه می‌دهیم که در شب بر جریان رود از آن طرف بگذریم و از اسب‌ها پیاده نشویم.
بسازیم بر پی چو تیر از کمان
بیابیم بر دشمنان بی گمان
هوش مصنوعی: بیایید بر اساس اصول استوار که همچون تیر از کمان به سمت هدف نشانه می‌رود، به سوی دشمنان بی‌تردید پیش برویم.
هر آن گه که شد آتبین خود اسیر
بدوزیم پشت سپاهی به تیر
هوش مصنوعی: هر زمان که آتش وجودمان در بند شود، پشت سپاه دشمن را با تیرهای خود نشانه می‌رویم.
وگر بر لب رود گیرد درنگ
به کشتی توانی شدن سوی جنگ
هوش مصنوعی: اگر بر لب رود توقف کنی، می‌توانی با قایق به سمت جنگ بروی.
چو گفتار گوینده بشنید شاه
همان جا فرود آورید آن سپاه
هوش مصنوعی: وقتی شاه سخنان گوینده را شنید، دستور داد که آن سپاه را همان‌جا متوقف کنند.