بخش ۴۹ - سوگ نیواسب در چین
وز آن روی لشکر چو آمد به چین
یکایک نهادند سر بر زمین
که شاها ز دوزخ یکی دیو رست
بیامد همه سروران را بکشت
هر آن کس که از ما مر او را بدید
دلش بی گمان ز تن برپرید
که رویش یکی هول بُد جانگزای
ز بیمش همی سست شد دست و پای
نه شمشیر برّان بر او کرد کار
نه تیر و نه زوبین زهرآبدار
ز گفتارشان شاه چین شد دژم
برآمد همه شهر و برزن بهم
خروش آمد از کوی، وز بارگاه
به درگاه شاه آمد از چین سپاه
بپرسیدشان خسرو سرکشان
که این دیو دوزخ چه دارد نشان؟
چنین گفت گوینده را دیو زوش
همانا که از پیل بستد دو گوش
بگسترد بر روی پهن و دراز
لبانش هیون داد و دندان گراز
دو دندان پیشین چو دندان پیل
رخان تیره و دیدگان همچو نیل
بدو تاخت نیواسب مانند کوه
ندیدندش دیگر به پیش گروه
از ایشان چو بشنید سالار چین
ز تخت اندر آمد نگون بر زمین
به بر جامه ی خسروی چاک زد
ز سر تاج بگرفت و بر خاک زد
بگسترد خاکستر و بر نشست
همی زد ز دردش به سر بر دو دست
غریوان و زاری کنان روز و شب
همی بود یک هفته بسته دو لب
خروش زنان شبستان شاه
جهان کرد گریان ز ماهی به ماه
به فندق گل سرخ کرده فگار
ز شنگرف بر عاج کرده نگار
فگنده همه شاخ سنبل ز پای
گرفته همه مشک تبّت سرای
ز نرگس رسیده صدف را ستم
ز مرجان کشیده به لؤلؤ بقم
کشیده در ایوان و درگاه شاه
پرستنده طوقی ز قیر سیاه
به دنبال و گیسو کدام اسب بود؟
که سوگ سرافراز نیواسب بود
خیالی شد از درد او شاه چین
نیاسود و ننهاد سر بر زمین
همانا چنین است درد جگر
جگر کرد دانند، نام پسر
همی درد بر دل گذارد همی
جهان رنجها را سر آرد همی
مگر درد فرزند هرک آزمود
خنک آن که فرزندش از بُن نبود
بخش ۴۸ - فتح کردن کوش پیل دندان بر لشکر چینیان: بماندند از آن نامور سه هزاربخش ۵۰ - کین نیواسب: یکی دانشی مرد، دستور شاه
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
وز آن روی لشکر چو آمد به چین
یکایک نهادند سر بر زمین
هوش مصنوعی: وقتی لشکر به چین رسید، هر یک از سربازان سر خود را به احترام بر زمین گذاشتند.
که شاها ز دوزخ یکی دیو رست
بیامد همه سروران را بکشت
هوش مصنوعی: در زمانی که شاه از دوزخ یکی دیو سر برآورد و همه سروران را به قتل رساند.
هر آن کس که از ما مر او را بدید
دلش بی گمان ز تن برپرید
هوش مصنوعی: هر کسی که از ما دور شود، بیتردید دلش از جدایی به شدت ناراحت و پریشان میشود.
که رویش یکی هول بُد جانگزای
ز بیمش همی سست شد دست و پای
هوش مصنوعی: صورت آن چنان ترسناکی داشت که از بیم آن، جان انسان به شدت به لرزه افتاد و دست و پای او بیقرار شد.
نه شمشیر برّان بر او کرد کار
نه تیر و نه زوبین زهرآبدار
هوش مصنوعی: نه شمشیر تیز بر او تاثیر گذاشت و نه تیر و نیزهای که زهر داشته باشد.
ز گفتارشان شاه چین شد دژم
برآمد همه شهر و برزن بهم
هوش مصنوعی: از سخنان آنان، شاه به شدت ناراحت و اندوهگین شد و این احساس در تمام شهر و کوچهها سایه انداخت.
خروش آمد از کوی، وز بارگاه
به درگاه شاه آمد از چین سپاه
هوش مصنوعی: صدا و هیاهو از طرف شهر شنیده میشود و از دربار، سپاهیان چین به سمت درگاه پادشاه حرکت میکنند.
بپرسیدشان خسرو سرکشان
که این دیو دوزخ چه دارد نشان؟
هوش مصنوعی: از آنها پرسید خسرو حاکم ستمگران که این دیو دوزخ چه نشانهای دارد؟
چنین گفت گوینده را دیو زوش
همانا که از پیل بستد دو گوش
هوش مصنوعی: دیو به گوینده گفت که کسی که از قدرت و قدرت نمایی صرفاً با تکیه بر ظاهر و زور پیروز میشود، در حقیقت چیزی را از دست داده است.
بگسترد بر روی پهن و دراز
لبانش هیون داد و دندان گراز
هوش مصنوعی: لبان او مانند پردهای بزرگ و کشیده است و دندانهایش شبیه دندانهای حیوانات درنده میباشد.
دو دندان پیشین چو دندان پیل
رخان تیره و دیدگان همچو نیل
هوش مصنوعی: دو دندان جلو مانند دندانهای فیل و چشمها به رنگ نیل هستند.
بدو تاخت نیواسب مانند کوه
ندیدندش دیگر به پیش گروه
هوش مصنوعی: به او شتابان گفتند که مانند کوه کسی او را دیگر نمیبیند و به جلو نمیرود.
از ایشان چو بشنید سالار چین
ز تخت اندر آمد نگون بر زمین
هوش مصنوعی: زمانی که سالار چین از آنها شنید، از تخت پایین آمد و به زمین افتاد.
به بر جامه ی خسروی چاک زد
ز سر تاج بگرفت و بر خاک زد
هوش مصنوعی: او جامهی پادشاهی را پاره کرد، تاج را از سر برداشت و بر زمین افکند.
بگسترد خاکستر و بر نشست
همی زد ز دردش به سر بر دو دست
هوش مصنوعی: او خاکستر را گستراند و بر آن نشسته بود، از شدت درد سر خود را با دو دست میزد.
غریوان و زاری کنان روز و شب
همی بود یک هفته بسته دو لب
هوش مصنوعی: کسی در روز و شب با اندوه و ناله زندگی میکند و به مدت یک هفته زبانش را بسته نگهداشته است.
خروش زنان شبستان شاه
جهان کرد گریان ز ماهی به ماه
هوش مصنوعی: در شبستانی که شاه به خواب رفته، صدای ناله و گریهای بلند شد، گویی که کسی از درد و اندوه به ماه شکایت میکند.
به فندق گل سرخ کرده فگار
ز شنگرف بر عاج کرده نگار
هوش مصنوعی: در این بیت، تصویری از زیبایی و جذابیت شخصی به تصویر کشیده شده است. فندق و گل سرخ نمادهایی از زیبایی و نازکی هستند، در حالی که شنگرف و عاج به جنبههای ظریف و گرانبهاء آن زیبایی اشاره دارند. به ظاهر میرسد که تصویر شخصی بهطور شگفتانگیزی زیبا و دلربا است، مانند گل و فندق که با دقت و هنرمندی تزئین شدهاند. این تصویر احساس خفگی و فریبندگی را در مخاطب به وجود میآورد.
فگنده همه شاخ سنبل ز پای
گرفته همه مشک تبّت سرای
هوش مصنوعی: تمام شاخههای سنبل درختان بر زمین افتاده و بوی خوش مشک تمام فضا را پر کرده است.
ز نرگس رسیده صدف را ستم
ز مرجان کشیده به لؤلؤ بقم
هوش مصنوعی: از زیبایی گل نرگس، صدف تحت فشار قرار گرفته و مرجان به سوی مروارید حرکت کرده است.
کشیده در ایوان و درگاه شاه
پرستنده طوقی ز قیر سیاه
هوش مصنوعی: در ایوان و دروازهٔ پادشاه، کسی که عبادت کننده است، طوقی از قیر سیاه به گردن دارد.
به دنبال و گیسو کدام اسب بود؟
که سوگ سرافراز نیواسب بود
هوش مصنوعی: سوالی در مورد جستجوی زیبايي و جذابیت میشود، که به نوعی اشاره به تلاش برای یافتن عشق یا زیبایی دارد. درواقع، شاعر در این بیت به دنبال زیبایی خاصی در زندگی است که میتواند حس و حال سرافرازی و نشاط را به او بدهد.
خیالی شد از درد او شاه چین
نیاسود و ننهاد سر بر زمین
هوش مصنوعی: در اثر درد او، شاه چین به آرامش نرسید و سرش را بر زمین نگذاشت.
همانا چنین است درد جگر
جگر کرد دانند، نام پسر
هوش مصنوعی: درد عمیق دل به خوبی احساس میشود و این احساس نام پسر را در ذهن تداعی میکند.
همی درد بر دل گذارد همی
جهان رنجها را سر آرد همی
هوش مصنوعی: دردها به دل آدمی فشار میآورد و جهان پر از رنجها را از سر میگذراند.
مگر درد فرزند هرک آزمود
خنک آن که فرزندش از بُن نبود
هوش مصنوعی: تجربه و رنجی که والدین از بزرگ کردن فرزند خود میکشند، نشان میدهد که داشتن فرزند برای آنها دشوار است. اما کسی که فرزندی ندارد، از این سختیها و دردها به دور است و وضعیت او بهتر و آرامتر است.