بخش ۴۲ - نواختن آتبین کوش پیل دندان را
فرستاد و مرکوش را پیش خواند
ببوسید و نزدیک خویشش نشاند
بدو گفت کای نیک فرزند من
گرامیتر از خویش و پیوند من
تو آن کردی امروز با دشمنم
که خشنود گشت از تو جان و تنم
ببخشید چندانش از خواسته
که شد کار کوش از سر آراسته
بسی اسب بخشید و تیغ و سپر
کلاه و قبا و کیانی کمر
چنین گفت با مردمان آتبین
که امشب دژم بود سالار چین
هم امشب سوی بیشه باید کشید
به بیشه ز دشمن شدن ناپدید
نباید که فردا چو جنگ آورند
همه نام ما زیر ننگ آورند
بدو کوش گفتا جز این است رای
که از ما چو پردخته بینند جای
شود خیره دشمن بیاید ز پی
نه لشکر بماند نه سالار کی
اگر شاه لشکر سپارد به من
گزیده سواران این انجمن
برایشان من امشب شبیخون کنم
ز دشمن در و دشت پر خون کنم
که دشمن همه خفته باشند پاک
ندارد کس از ما به دل ترس و باک
ز گفتار او آتبین خیره ماند
بسی آفرین بر تن کوش خواند
بخش ۴۱ - جنگ کوش پیل دندان با چینیان: چو شاه آتبین را چنان دید کوشبخش ۴۳ - شبیخون کردن کوش پیل دندان در شب تیره: سپه را بدو داد هنگام خواب
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
فرستاد و مرکوش را پیش خواند
ببوسید و نزدیک خویشش نشاند
هوش مصنوعی: او را فرستاد و به نزد خود خواند، سپس بوسید و به نزدیک خود نشاند.
بدو گفت کای نیک فرزند من
گرامیتر از خویش و پیوند من
هوش مصنوعی: به او گفت: ای فرزند خوبم، تو برای من از خود و هر پیوندی که دارم، باارزشتر و گرانبهاتر هستی.
تو آن کردی امروز با دشمنم
که خشنود گشت از تو جان و تنم
هوش مصنوعی: امروز تو کاری کردی با دشمنم که جان و تنم از تو راضی و شاد شد.
ببخشید چندانش از خواسته
که شد کار کوش از سر آراسته
هوش مصنوعی: ببخشید که آنقدر از خواستهها دور شدم که کارم را دوباره از نو آغاز کنم.
بسی اسب بخشید و تیغ و سپر
کلاه و قبا و کیانی کمر
هوش مصنوعی: زیاد از نشانهها و وسایل جنگی مانند اسب، شمشیر، سپر، کلاه، پالتو و کمربند سلطنتی بخشیده شد.
چنین گفت با مردمان آتبین
که امشب دژم بود سالار چین
هوش مصنوعی: او به مردم آتبین گفت که امشب سالار چین ناراحت و اندوهگین است.
هم امشب سوی بیشه باید کشید
به بیشه ز دشمن شدن ناپدید
هوش مصنوعی: امشب باید به جنگل برویم تا از چشم دشمن پنهان شویم.
نباید که فردا چو جنگ آورند
همه نام ما زیر ننگ آورند
هوش مصنوعی: نباید بگذاریم که در آینده، وقتی به مبارزه میپردازند، نام ما با عیب و ننگ و بدنامی همراه شود.
بدو کوش گفتا جز این است رای
که از ما چو پردخته بینند جای
هوش مصنوعی: به او گفتند: جز این چه نظری داری که وقتی ما را در اینجا مشاهده میکنند، چه باید کرد؟
شود خیره دشمن بیاید ز پی
نه لشکر بماند نه سالار کی
هوش مصنوعی: دشمن در حالتی که متعجب شده، میآید و دیگر نه لشکری میماند و نه فرماندهای.
اگر شاه لشکر سپارد به من
گزیده سواران این انجمن
هوش مصنوعی: اگر پادشاه فرماندهی سپاه را به من بسپارد و بهترین سواران این جمع را به من بدهد،
برایشان من امشب شبیخون کنم
ز دشمن در و دشت پر خون کنم
هوش مصنوعی: امشب از طرف خودم به دشمن حمله میکنم و زمین و آسمان را از خون پر میکنم.
که دشمن همه خفته باشند پاک
ندارد کس از ما به دل ترس و باک
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر میگوید که اگر همه دشمنان در حال خواب باشند، هیچکس از ما به دل خود ترس و نگرانی نخواهد داشت. این جمله نشاندهنده اعتماد به نفس و آرامش در شرایط خطرناک است.
ز گفتار او آتبین خیره ماند
بسی آفرین بر تن کوش خواند
هوش مصنوعی: از سخن او مردم مبهوت و شگفتزده شدند و خیلیها به او ستایش و احترام گذاشتند.