گنجور

بخش ۳۶ - آوارگی جمشیدیان و زاده شدن آتبین

ز بیم بداندیش کوش، آن گروه
گریزان همه ساله در دشت و کوه
گهی چون پلنگان به کُه در دوان
گهی چون نهنگان به دریا روان
بدین رنج و سختی همی زیستند
زمان تا زمان زار بگریستند
چو بگذشت ششصد بدین سالیان
برون رفت نونک به مرگ از میان
مر او را پسر پیش از او مرده بود
از او تخت، گردون تهی کرده بود
مهارو بُدی نام فرزند او
بر او شادمان خویش و پیوند او
زنش کودک آورد چون او بمرد
همان گه مر او را به دایه سپرد
چو نونک بدید، آتبین کرد نام
زن و مرد گشته بدو شادکام
چو جان گرامی همی داشتش
یکی روز بی کام نگذاشتش
ندانست کس کآن نه فرزند اوست
نبیره ست اگر خویش و پیوند اوست
چو نالنده شد، مردمان را بخواند
بسی ز آتبین داستانها براند
که بر من سرآید همی سال و ماه
شما را کنون آتبین است شاه
پرستش کنید آتبین را چنان
که کردید ما را به چیز و به جان
که از پشت او باشد آن شهریار
که از مارپیکر برآرد دمار
کند گیتی از دیو و جادو تهی
نهد بر سر خویش تاج شهی
جهان را بیاراید از داد و دین
بخواهد ز ضحّاک ناباک کین
سپاه آتبین را پرستش نمود
همی بود در بیشه زآن سو که بود

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ز بیم بداندیش کوش، آن گروه
گریزان همه ساله در دشت و کوه
هوش مصنوعی: از ترس بداندیشی، تلاش کن برای فرار، زیرا آن گروه هر سال در دشت و کوه به دنبال گریز هستند.
گهی چون پلنگان به کُه در دوان
گهی چون نهنگان به دریا روان
هوش مصنوعی: گاهی همچون پلنگ‌ها بر دشت می‌دود و گاهی مانند نهنگان در دریا شنا می‌کند.
بدین رنج و سختی همی زیستند
زمان تا زمان زار بگریستند
هوش مصنوعی: این افراد در طول زندگی خود به دلیل سختی‌ها و مشکلات زیاد، در نهایت به حالت افسردگی و ناامیدی می‌رسیدند و گاهی گریه می‌کردند.
چو بگذشت ششصد بدین سالیان
برون رفت نونک به مرگ از میان
هوش مصنوعی: پس از گذشت ششصد سال، نونک به دلیل مرگ از میان رفت.
مر او را پسر پیش از او مرده بود
از او تخت، گردون تهی کرده بود
هوش مصنوعی: پدر او پیش از مرگش، تخت و مقام خود را خالی گذاشته بود، زیرا پسرش درگذشته بود.
مهارو بُدی نام فرزند او
بر او شادمان خویش و پیوند او
هوش مصنوعی: فرزند او را مهار نامیدند و او به خاطر این نام، بسیار خوشحال و مسرور است.
زنش کودک آورد چون او بمرد
همان گه مر او را به دایه سپرد
هوش مصنوعی: وقتی او فوت کرد، همسرش یک بچه به دنیا آورد و بلافاصله او را به دایه سپرد.
چو نونک بدید، آتبین کرد نام
زن و مرد گشته بدو شادکام
هوش مصنوعی: وقتیکه نونک (که اشاره به غذایی دارد) را دید، آتشین نامش کرد و زن و مرد به خاطر آن خوشحال شدند.
چو جان گرامی همی داشتش
یکی روز بی کام نگذاشتش
هوش مصنوعی: یک روز، با اینکه جان گرامی او را در نظر داشت، اجازه نداد که بدون خواسته‌اش بماند.
ندانست کس کآن نه فرزند اوست
نبیره ست اگر خویش و پیوند اوست
هوش مصنوعی: هیچ‌کس نمی‌داند که او فرزند فردی است یا نوه‌اش؛ حتی اگر با وی نسبت خویشی و پیوند داشته باشد.
چو نالنده شد، مردمان را بخواند
بسی ز آتبین داستانها براند
هوش مصنوعی: وقتی کسی ناله کند، مردم را به دور خود جمع می‌کند و داستان‌های زیادی از آتش و مصیبت‌ها را برای آنها بیان می‌کند.
که بر من سرآید همی سال و ماه
شما را کنون آتبین است شاه
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که سال و ماه بر من می‌گذرد و اکنون شما در جایگاه سلطنت و قدرت قرار دارید.
پرستش کنید آتبین را چنان
که کردید ما را به چیز و به جان
هوش مصنوعی: آتش را همان‌طور که شما ما را با چیزها و با جان خود پرستش کردید، بپرستید.
که از پشت او باشد آن شهریار
که از مارپیکر برآرد دمار
هوش مصنوعی: شهریاری که از پسِ او ظهور کند، کسی است که می‌تواند از مارپیکر (شخصی با ظاهری شبیه مار) تار و مار او را براندازد.
کند گیتی از دیو و جادو تهی
نهد بر سر خویش تاج شهی
هوش مصنوعی: جهان از دیوانگی و سحر و جادو خالی می‌شود و بر سر خود تاجی از شرف و عظمت می‌گذارد.
جهان را بیاراید از داد و دین
بخواهد ز ضحّاک ناباک کین
هوش مصنوعی: دنیا را به زیبایی می‌آراید و از عدالت و دین خواهان انتقام از ضحاک ناپاک است.
سپاه آتبین را پرستش نمود
همی بود در بیشه زآن سو که بود
هوش مصنوعی: در جنگل، سپاه آتشین را عبادت می‌کرد و از آن سو که وجود داشت، در حال رصد و دقت بود.