بخش ۳۳۷ - گفتگوی منوچهر با قارن دربارهٔ کوش
چنین بود تا قارن تیزچنگ
ز «فیرش» بپردخت و آمد به جنگ
که «فیرش» حصاری بدی آن زمان
ز دریا برآورده سر تا آسمان
بشد چاره قارن چنان کرد پست
که کرکس نیابد بر آن جا گذشت
به دیدار او شد منوچهر شاد
همه داستانها بر او کرد یاد
که از کشتن تور، سلم دلیر
شکسته دلی گشته از رزم سیر
کنون سخت نیرو گرفتهست باز
که این دیوزاده درآمد فراز
بدو گفت قارن که ای شاه نو
درشت و دلیر است و ناباک و گو
به نیروی او در جهان مرد نیست
ز گردان کس او را هماورد نیست
من او را بسی آزمودم به رزم
بسی دیدمش نیز هنگام بزم
ز جنگش برِ شاه بردم به بند
چنان بر هیون بسته چون گوسپند
چنان خوار و زار است در دست تو
چو سوفارِ تیر تو در شست تو
منوچهر گفتا به زور خدای
به فرّ جهانگیر پاکیزهرای
به گرزش بدان سان بکوبیم سر
که کوه کلنگان نبیند دگر
بخش ۳۳۶ - آمدن کوش و سپاهش: بدانگه که از خواب خیزد خروسبخش ۳۳۸ - جنگ تن به تن منوچهر و کوش و پیروزی منوچهر: چو روز مصاف آمد و گاه جنگ
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چنین بود تا قارن تیزچنگ
ز «فیرش» بپردخت و آمد به جنگ
هوش مصنوعی: قارن، با چنگ تیزش به دلیل فیرش، عزم جدی جنگ را کرده و به میدان نبرد آمد.
که «فیرش» حصاری بدی آن زمان
ز دریا برآورده سر تا آسمان
هوش مصنوعی: در زمان قدیم، دیواری بسیار بزرگ و محکم ساختند که تا آسمان بالا رفته و از دریا آغاز میشود.
بشد چاره قارن چنان کرد پست
که کرکس نیابد بر آن جا گذشت
هوش مصنوعی: در اینجا به تدبیر قارن اشاره میشود که بهگونهای عمل کرد تا موضوعی را به گونهای پایین آورد و دور از دسترس کند که حتی کرکسها نیز نتوانند به آنجا نزدیک شوند. به عبارت دیگر، او به نحوی هوشمندانه مشکل را حل کرده است که هیچکس نتواند به آن دسترسی پیدا کند.
به دیدار او شد منوچهر شاد
همه داستانها بر او کرد یاد
هوش مصنوعی: منوچهر با شادی به دیدار او رفت و تمام داستانها را برای او بازگو کرد.
که از کشتن تور، سلم دلیر
شکسته دلی گشته از رزم سیر
هوش مصنوعی: از کشتن تور، سلم دلیر، حالا دلش شکسته و دیگر به جنگ علاقهای ندارد.
کنون سخت نیرو گرفتهست باز
که این دیوزاده درآمد فراز
هوش مصنوعی: اکنون دوباره نیروی زیادی به دست آورده است، که این موجود شوم به ارتفاع آمده است.
بدو گفت قارن که ای شاه نو
درشت و دلیر است و ناباک و گو
هوش مصنوعی: قارن به او گفت که ای پادشاه، تو جوان و نیرومند هستی، دلیر و بیباک.
به نیروی او در جهان مرد نیست
ز گردان کس او را هماورد نیست
هوش مصنوعی: هیچ مردی در جهان وجود ندارد که در برابر قدرت او بتواند ایستادگی کند و هیچ کسی نیست که بتواند با او به رقابت بپردازد.
من او را بسی آزمودم به رزم
بسی دیدمش نیز هنگام بزم
هوش مصنوعی: من بارها او را در میدان جنگ تست کردم و همچنین در زمان جشن و شادی نیز او را دیدم.
ز جنگش برِ شاه بردم به بند
چنان بر هیون بسته چون گوسپند
هوش مصنوعی: از نبرد او با شاه، من را به اسارت گرفتند، مانند اینکه بر حیوانی بسته شده باشد، همچون یک گوسفند.
چنان خوار و زار است در دست تو
چو سوفارِ تیر تو در شست تو
هوش مصنوعی: چنان که تیر تو در دستت ناتوان و ضعیف است، او نیز در دستان تو به همان اندازه درمانده و بیپناه است.
منوچهر گفتا به زور خدای
به فرّ جهانگیر پاکیزهرای
هوش مصنوعی: منوچهر گفت که با قدرت خدایی و با نیکی و رادمردی، میتوان بر جهان مسلط شد و آن را به دست آورد.
به گرزش بدان سان بکوبیم سر
که کوه کلنگان نبیند دگر
هوش مصنوعی: ما به شدت و با تمام قدرت ضربه خواهیم زد تا حتی کوهها هم نتوانند چنین ضربهای را تحمل کنند و دیگر تجربه نکنند.

ایرانشان