بخش ۳۳۰ - آگاهی فریدون از شورش تور و سلم و کوش و فرستادن قارن و نریمان به جنگ آنان
وز آن جا سوی روم برگشت شاد
به داد و دهش دست و دل برگشاد
برون کرد ازآن پس ز دست پدر
همان آذرآبایگان سربسر
سوی سلم شد تور با آن سپاه
خراسان همی بستد از دست شاه
گذر کرد کوش دلاور به آب
همه مصر و شامات کرد آرباب
همی دید کاو را نباشد ز بیش
ازآن مرز برداشت آن بهر خویش
فریدون از آن شورش آگاه شد
بپیچید و شادیش کوتاه شد
فرستاد و لشکر ز هر سو بخواند
سخن با نریمان و قارن براند
چنان گفتشان خسرو پُر خرد
که رنجورم از دست فرزند بد
ببینید غمها که بر من رسید
که پیران سرم زهر خواهند چشید
گرامی سرِ ایرج نامدار
بُریده بدیدیم و افگنده خوار
گنهکار و خونی دو فرزند نیز
از این درد بتّر کسی را چه چیز
کنون آمد آگاهی از موبدان
که با کوش یکدل شدند آن بدان
به سه بخش کردند گیتی همه
شبان گشته از خویش همچون رمه
سزد گر شما رنج بر تن نهید
سپاسی بر این رنج بر من نهید
که من پیر سر جوشن رزم و کین
بپوشم که نپسنددم مرد دین
که روزان و شب پیش پروردگار
بنالم همی تا مگر کردگار
منوچهر را برکشد بی گزند
کند نامور را و تختش بلند
مگر دل کند تیز و پر کیمیا
بخواهد ازآن هر دو کین نیا
شما برگزینید چندان سپاه
که از گرد، گردون بماند سیاه
ببخشیدشان خواسته هرچه هست
کران آب رویست نیروی دست
سوی تو ز بی مایه تر برکشید
به اره به دو نیمش اندر کشید
نریمان و قارن به هنگام خواب
گرفتند سوی خراسان شتاب
بخش ۳۲۹ - سوگند خوردن تور و سلم و کوش، و مبادله ی اسیران: فرستاده ی تور شد پیش تختبخش ۳۳۱ - سپاه خواستن تور از سلم و کوش: به تو آگهی آمد از هر دوان
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
وز آن جا سوی روم برگشت شاد
به داد و دهش دست و دل برگشاد
هوش مصنوعی: او از آنجا به سوی روم بازگشت و با خوشحالی دست و دلش را به بخشش و کمک گشود.
برون کرد ازآن پس ز دست پدر
همان آذرآبایگان سربسر
هوش مصنوعی: پس از آن، آتش را از دست پدر بیرون آوردند و به تمامی آتشسوزان منتقل کردند.
سوی سلم شد تور با آن سپاه
خراسان همی بستد از دست شاه
هوش مصنوعی: تور به همراه سپاه خراسان به سمت صلح حرکت کرد و از دست شاه آزادی پیدا کرد.
گذر کرد کوش دلاور به آب
همه مصر و شامات کرد آرباب
هوش مصنوعی: دلاور به خوبی از میان آبها عبور کرد و همه مناطق مصر و شام را تحت کنترل خود درآورد.
همی دید کاو را نباشد ز بیش
ازآن مرز برداشت آن بهر خویش
هوش مصنوعی: او میدید که فردی به مرزهای خود تجاوز کرده و از آن فراتر رفته است؛ این موضوع باعث ایجاد دردسر برای خودش خواهد شد.
فریدون از آن شورش آگاه شد
بپیچید و شادیش کوتاه شد
هوش مصنوعی: فریدون از شورش خبر پیدا کرد و به خاطر این موضوع نگران شد و شادیاش کم شد.
فرستاد و لشکر ز هر سو بخواند
سخن با نریمان و قارن براند
هوش مصنوعی: فرستادهای را به سوی نریمان و قارن فرستاد تا از هر طرف لشکر را جمع کند و با آنها سخن بگوید.
چنان گفتشان خسرو پُر خرد
که رنجورم از دست فرزند بد
هوش مصنوعی: خسرو باهوش به آنها گفت که از دست فرزند نادرستش زخم خورده است.
ببینید غمها که بر من رسید
که پیران سرم زهر خواهند چشید
هوش مصنوعی: نگاه کن که چه غمهایی بر من آمده است، که اکنون پیران میخواهند زهر تلخ زندگیام را بچشند.
گرامی سرِ ایرج نامدار
بُریده بدیدیم و افگنده خوار
هوش مصنوعی: ما سرِ پر افتخار ایرج نامدار را دیدیم که بریده شده و بر زمین افتاده است و به این ترتیب، آن سر ارزشمند، بیاحترامی شده است.
گنهکار و خونی دو فرزند نیز
از این درد بتّر کسی را چه چیز
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که گناهکاران و فرزندان آلوده به خون، از این درد و مشکل آسیب میبینند. در واقع، نمیتوان کسی را به خاطر این درد و مصیبتی که در حال حاضر وجود دارد، سرزنش کرد.
کنون آمد آگاهی از موبدان
که با کوش یکدل شدند آن بدان
هوش مصنوعی: اکنون خبری از روحانیان رسید که آنها با تلاش و همدلی به یک هدف مشترک دست یافتند.
به سه بخش کردند گیتی همه
شبان گشته از خویش همچون رمه
هوش مصنوعی: جهان به سه قسمت تقسیم شده و همه مردم مانند گوسفندانی شدهاند که از یکدیگر فاصله گرفتهاند.
سزد گر شما رنج بر تن نهید
سپاسی بر این رنج بر من نهید
هوش مصنوعی: اگر شما زحمتی را تحمل کنید، انتظار میرود که از من به خاطر این زحمت قدردانی کنید.
که من پیر سر جوشن رزم و کین
بپوشم که نپسنددم مرد دین
هوش مصنوعی: من، با وجود سن و سالی که دارم و در حالی که در میدان جنگ و نبرد شرکت کردهام، نمیتوانم به خاطر دلخواه دیگران یا به خاطر خواستههای آنهایی که مرد دین نامیده میشوند، دست از این کار بکشیم.
که روزان و شب پیش پروردگار
بنالم همی تا مگر کردگار
هوش مصنوعی: در روزها و شبها پیش خداوند شکایت کنم تا شاید او کمک کند.
منوچهر را برکشد بی گزند
کند نامور را و تختش بلند
هوش مصنوعی: منوچهر را بیخطر برافراشته و او را مشهور و تختش را والا میسازد.
مگر دل کند تیز و پر کیمیا
بخواهد ازآن هر دو کین نیا
هوش مصنوعی: اگر دل تیز و با ارزش باشد، میتواند از این دو نوع عشق جدا شود.
شما برگزینید چندان سپاه
که از گرد، گردون بماند سیاه
هوش مصنوعی: شما میتوانید به دلخواه خود تعداد زیادی نیرو انتخاب کنید تا از غبار و گرد و غبار آسمان باقی بماند.
ببخشیدشان خواسته هرچه هست
کران آب رویست نیروی دست
هوش مصنوعی: از آنها بگذر، زیرا هر چه در دل دارند، به مانند آب روی سطحی است که نیروی دست بر آن تأثیر میگذارد.
سوی تو ز بی مایه تر برکشید
به اره به دو نیمش اندر کشید
هوش مصنوعی: به سوی تو، کسی که هیچ ارزشی ندارد، با اره او را به دو نیم کرد و به شدت از هم جدا ساخت.
نریمان و قارن به هنگام خواب
گرفتند سوی خراسان شتاب
هوش مصنوعی: نریمان و قارن به هنگام خواب آماده شدند و به سوی خراسان حرکت کردند.