گنجور

بخش ۳۲۷ - نامه فرستادن تور و سلم بنزد کوش و پینشهاد بخش کردن زمین بین کوش و تور و سلم

پسندیده آمد سخنهای تور
یکی نامه کردش دلارای تور
سر نامه از تور و سلم سترگ
بنزد جهاندیده کوش بزرگ
بدان ای نبرده شه نامدار
که با شاه ما را بدافتاد کار
همان کرد با ما کجا با تو کرد
ز کردار بی روی و گفتار سرد
بیفگند ما را از آن مرز و بوم
یکی را به تُرک و یکی را به روم
به ایرج سپرد آنگهی تاج و تخت
پسندد چنین مردم نیکبخت!
بدین بد بسنده نکرده ست باز
همی خواست از ما دو تن ساو و باز
کجا گفت و شاید چنین داوری
که فرزند کهتر کند مهتری
چو با ما نمودند خوی پلنگ
خود از خویشتن دور کردیم ننگ
جهان را از ایرج بپرداختیم
کنون رای و رَسم دگر ساختیم
چو ضحاک ما را نیاز بربند
همی بگسلد زیر چرم کمند
ز مادر تویی خویش و هم خال ما
به تو سخت گردد بر و یال ما
چو ما هر دو یکدل شدیم اندر این
ز شاه بد آیین بخواهیم کین
چو ما را شود کوه و هامون و شهر
ببخشیم روی زمین بر سه بهر
بهین بهر، بخش تو باد از زمین
گر ایران و گر هند و گر ترک و چین
وگر باختر هرچه داری به دست
تو را باد از آن به نیاری به دست
یکی بهره ایران و چین است و هند
همان کشور نیمروز است و سند
به سلم دلاور دهیم آن همه
شبان گردد و نامداران رمه
دگر بهره سقلاب و روم است باز
همه مرز ترکان و چین و طراز
همان خاور و ماورالنّهر نیز
ز گیتی مرا باشد آن بهر نیز
سوم بهره شام است و مصر و یمن
سراسر همه تازیان تا عدن
همه باختر هرچه در پیش توست
تورایست کآن جا کم و بیش توست
بدان منگر اکنون که سلم جوان
کمر بست بر رزم تو با گوان
فراوان از آن رنج دیدی به دشت
که آن روزگاران کنون درگذشت
که ما هر دو با دل پر از خون بُدیم
همه زیر بند فریدون بُدیم
به فرمان او کرد بایست کار
کنون درگذشت آن چنان روزگار
تو امروز گیر، آن گذشته مگیر
ز ما هر دو خویشان درودی پذیر
نهادند بر نامه هر دو نگین
فرستاده بسپرد روی زمین

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

پسندیده آمد سخنهای تور
یکی نامه کردش دلارای تور
هوش مصنوعی: گفتارهای تو برایم خوشایند است، پس یکی از آن‌ها را به عنوان نامه‌ای برای عشق تو نوشتم.
سر نامه از تور و سلم سترگ
بنزد جهاندیده کوش بزرگ
هوش مصنوعی: در ابتدای نامه، از دو شخصیت بزرگ، یعنی تور و سلم، یاد می‌شود و به کسی که در دنیا دیده‌بان و آگاه است، توصیه می‌شود که تلاش کند و کوشش کند.
بدان ای نبرده شه نامدار
که با شاه ما را بدافتاد کار
هوش مصنوعی: بدان که ای شخص معروف و بی‌نظیر، از آنچه با پادشاه ما افتاده است، آگاه باش.
همان کرد با ما کجا با تو کرد
ز کردار بی روی و گفتار سرد
هوش مصنوعی: او همان رفتاری را با ما انجام داد که با تو کرده بود؛ از عمل بی‌چهره و گفتار سردش مشخص است.
بیفگند ما را از آن مرز و بوم
یکی را به تُرک و یکی را به روم
هوش مصنوعی: ما را از سرزمین خود دور کرده‌اند؛ یکی از ما را به سرزمین ترک‌ها و دیگری را به سرزمین رومی‌ها منتقل کرده‌اند.
به ایرج سپرد آنگهی تاج و تخت
پسندد چنین مردم نیکبخت!
هوش مصنوعی: سپس تاج و تخت را به ایرج سپرد، زیرا مردم نیکبخت چنین چیزی را می‌پسندند!
بدین بد بسنده نکرده ست باز
همی خواست از ما دو تن ساو و باز
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که فردی راضی به چیز بدی نشده و همچنان از ما دو نفر سعادت و شادابی بیشتری می‌خواهد.
کجا گفت و شاید چنین داوری
که فرزند کهتر کند مهتری
هوش مصنوعی: در کجا گفته شده که فرزند کوچک‌تری می‌تواند بر پدر بزرگ‌تری قضاوت کند؟
چو با ما نمودند خوی پلنگ
خود از خویشتن دور کردیم ننگ
هوش مصنوعی: وقتی که دیگران با ما به روش خشن و جانوری خود رفتار کردند، ما از خودمان و از رفتار ناپسند آنها فاصله گرفتیم.
جهان را از ایرج بپرداختیم
کنون رای و رَسم دگر ساختیم
هوش مصنوعی: ما جهان را بر اساس اصول و قوانین ایرج اداره کردیم، حالا تصمیم و رسم جدیدی را بنا نهادیم.
چو ضحاک ما را نیاز بربند
همی بگسلد زیر چرم کمند
هوش مصنوعی: وقتی که ضحاک ما را در بند می‌کند، ممکن است او را از زیر چرم کمند آزاد سازد.
ز مادر تویی خویش و هم خال ما
به تو سخت گردد بر و یال ما
هوش مصنوعی: به دنیا آمدن تو، هم به خاطر خانواده‌ات است و هم به خاطر نسبت ما با تو. به همین دلیل، نسبت ما به تو و وابستگی‌امان به هم، بسیار نزدیک و عمیق خواهد بود.
چو ما هر دو یکدل شدیم اندر این
ز شاه بد آیین بخواهیم کین
هوش مصنوعی: وقتی که ما هر دو به یکدل و یک‌نظر رسیدیم، از شاه بدسیرت خواهان انتقام خواهیم بود.
چو ما را شود کوه و هامون و شهر
ببخشیم روی زمین بر سه بهر
هوش مصنوعی: وقتی که ما به کوه‌ها و دشت‌ها و شهرها برسیم، زمین را به سه قسمت تقسیم می‌کنیم و آن را به دیگران خواهیم بخشید.
بهین بهر، بخش تو باد از زمین
گر ایران و گر هند و گر ترک و چین
هوش مصنوعی: بهترین قسمت از زمین، متعلق به تو باشد، چه ایران باشد، چه هند، چه ترکیه و چه چین.
وگر باختر هرچه داری به دست
تو را باد از آن به نیاری به دست
هوش مصنوعی: اگرچه هرچه که داری با خودت است، اما اگر باد نگیرد و از دستت برود، به تو کمکی نخواهد کرد.
یکی بهره ایران و چین است و هند
همان کشور نیمروز است و سند
هوش مصنوعی: یکی از دستاوردهای مهم ایران، چین و هند، همان سرزمین‌های جنوبی و رود سند است.
به سلم دلاور دهیم آن همه
شبان گردد و نامداران رمه
هوش مصنوعی: ما به کسانی که شجاعت دارند و دلیرند، آنقدر احترام و ارزش می‌دهیم که شبانی را به آنها بسپاریم و آنان را در میان مردان بزرگ و نام‌آور قرار دهیم.
دگر بهره سقلاب و روم است باز
همه مرز ترکان و چین و طراز
هوش مصنوعی: دیگر نوبت استفاده از امکانات و منابع سلاطین و امپراتوری روم است، و این بار مرزهای جولان ترک‌ها و چین و زیبایی آن‌ها مطرح می‌شود.
همان خاور و ماورالنّهر نیز
ز گیتی مرا باشد آن بهر نیز
هوش مصنوعی: همان‌طور که در شرق و غرب دنیا، برای من چیزی از آن وجود ندارد.
سوم بهره شام است و مصر و یمن
سراسر همه تازیان تا عدن
هوش مصنوعی: نوبت بهره‌برداری از شام، مصر و یمن است که تمام نواحی عربی را تا عدن در بر می‌گیرد.
همه باختر هرچه در پیش توست
تورایست کآن جا کم و بیش توست
هوش مصنوعی: هر چیزی که در برابر تو قرار دارد، همه به خاطر توست و آنجا کم و کاستی نیست.
بدان منگر اکنون که سلم جوان
کمر بست بر رزم تو با گوان
هوش مصنوعی: به آنچه اکنون می‌بینی توجه نکن؛ زیرا جوانی با نام سلم، برای نبرد با تو آماده شده است.
فراوان از آن رنج دیدی به دشت
که آن روزگاران کنون درگذشت
هوش مصنوعی: در دشت، روزگاری بسیاری از رنج‌ها را تجربه کردی که اکنون به فراموشی سپرده شده‌اند.
که ما هر دو با دل پر از خون بُدیم
همه زیر بند فریدون بُدیم
هوش مصنوعی: ما هر دو با دل‌های آکنده از غم و اندوه بودیم و همه تحت تاثیر قدرت فریدون قرار داشتیم.
به فرمان او کرد بایست کار
کنون درگذشت آن چنان روزگار
هوش مصنوعی: به دستورات او ایستاد و امروز، روزگار گذشته به پایان رسیده است.
تو امروز گیر، آن گذشته مگیر
ز ما هر دو خویشان درودی پذیر
هوش مصنوعی: امروز را در دست بگیر و گذشته را فراموش کن، زیرا ما هر دو با هم ارتباط داریم و سلام و درود را بپذیر.
نهادند بر نامه هر دو نگین
فرستاده بسپرد روی زمین
هوش مصنوعی: بر روی نامه هر دو، نگینی گذاشتند و فرستاده را به زمین سپردند.