بخش ۳۲۶ - در رای زدن تور و سلم در آشتی با کوش
چنین گفت گوینده ی باستان
که از راستان آمد این داستان
که چون تور و سلم آن بدی ساختند
که گیتی از اریج بپرداختند
به بیهوده شد کُشته ی دست تور
فریدون شد از خواب، وز خورد دور
رخ شاه فرّخ شد از درد زرد
شب و روز نفرین همی یاد کرد
همی گفت کای داد ده کردگار
توانا و دانا و پروردگار
تو از پُشت ایرج یکی نامور
بده تا بدین کین ببندد کمر
که بر بی گناه آمد او را گزند
به بیهوده شد کُشته آن مستمند
به تور دلیر آن زمان سلم گفت
که این داستان بیش نتوان نهفت
یکی دشمن از خویش برداشتیم
اگر چند تخم بدی کاشتیم
کنون دشمنی ماند ما را دگر
به پیگار او بست باید کمر
پی دیوزاده از زمین کم کنیم
وزآن پس دل خویش بی غم کنیم
بدو تور گفت ای برادر مگوی
از این داستان رازها بازجوی
اگر ما بدین رزم رای آوریم
سرخویشتن زیر پای آوریم
شود با فریدون یکی دیوزاد
از این در سخن در نباید گشاد
که او کوه طارق گرفته نشست
سپاهی فراوان و جایی درست
چو داند که ما رزم خواهیم جُست
کند آستین با فریدون درست
ز یک روی کوش و ز یک روی شاه
شود پادشاهی به ما بر تباه
همان به که ما پیشدستی کنیم
ز شاه سرافراز مُستی کنیم
ره راستی بازجوییم از اوی
سخن جز به خوبی نجوییم از اوی
بدو بازداریم یکباره دست
همه پادشاهیش چندان که هست
چو با ما به سوگند پیمان کند
همانا که سوگند ما نشکند
هم از ما شود ایمن و هم ز شاه
بر او شاه دیگر نیارد سپاه
و دیگر که خویشی ست ما را میان
ز مادر که هستیم ضحاکیان
اگر شاه با ما کند داوری
دهد کوش ما را بسی یاوری
وگر خود نیارد به یاری سپاه
روا باشد اندی کی نزدیک شاه
نه گردد نه لشکر فرستدش نیز
نه نیرو فزاید مر او را بنیز
بخش ۳۲۵ - رسیدن نامه ی تور به سلم و بازگشت سلم از روم: برابر همی بود با سال هشتبخش ۳۲۷ - نامه فرستادن تور و سلم بنزد کوش و پینشهاد بخش کردن زمین بین کوش و تور و سلم: پسندیده آمد سخنهای تور
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چنین گفت گوینده ی باستان
که از راستان آمد این داستان
هوش مصنوعی: گویندهای قدیمی این داستان را روایت کرده است که این داستان از انسانهای راستگو و درستکار نشأت گرفته است.
که چون تور و سلم آن بدی ساختند
که گیتی از اریج بپرداختند
هوش مصنوعی: زمانی که تهمتن و سلم در پی آن بدی رفتند، به گونهای شد که جهان از رنج و سختی رهایی یافت.
به بیهوده شد کُشته ی دست تور
فریدون شد از خواب، وز خورد دور
هوش مصنوعی: این بیت به آن اشاره دارد که تلاش و sacrific کردن برای اهداف بیهوده، نه تنها نتیجهای نداشته بلکه باعث تلف شدن عمر و انرژی نیز میشود. به نوعی، به مسائلی اشاره میکند که پس از بیداری و آگاهی، به نظر میرسند بیفایده بودهاند و از دوری و جدایی نشأت میگیرند.
رخ شاه فرّخ شد از درد زرد
شب و روز نفرین همی یاد کرد
هوش مصنوعی: چهره فرخندهی شاه از درد و اندوه زرد شده است و او هر شب و روز به نفرین و بدیها فکر میکند.
همی گفت کای داد ده کردگار
توانا و دانا و پروردگار
هوش مصنوعی: او میگفت: ای دادخواه و خدای توانا و دانا، پروردگار من.
تو از پُشت ایرج یکی نامور
بده تا بدین کین ببندد کمر
هوش مصنوعی: شما از پشت ایرج، یکی را به من معرفی کن تا با این کینه تسویه حساب کند و انتقام بگیرد.
که بر بی گناه آمد او را گزند
به بیهوده شد کُشته آن مستمند
هوش مصنوعی: کسی که به بی گناهی آسیب میزند، در حقیقت بیجهت موجب قتل یک انسان نیازمند شده است.
به تور دلیر آن زمان سلم گفت
که این داستان بیش نتوان نهفت
هوش مصنوعی: در آن زمان، سلم به دلیر گفت که نمیتوانیم این ماجرا را بیشتر از این پنهان کنیم.
یکی دشمن از خویش برداشتیم
اگر چند تخم بدی کاشتیم
هوش مصنوعی: یک دشمنی از میان خود برداشتیم، هرچند که ممکن است کارهای بدی انجام داده باشیم.
کنون دشمنی ماند ما را دگر
به پیگار او بست باید کمر
هوش مصنوعی: اکنون دشمنی باقی مانده و باید خود را برای رویارویی با او آماده کنیم.
پی دیوزاده از زمین کم کنیم
وزآن پس دل خویش بی غم کنیم
هوش مصنوعی: بیایید فرزند دیو را از زمین حذف کنیم و سپس دل خود را از غم خالی کنیم.
بدو تور گفت ای برادر مگوی
از این داستان رازها بازجوی
هوش مصنوعی: به او گفتند: ای برادر، درباره این ماجرا چیزی نگو و رازها را جستجو مکن.
اگر ما بدین رزم رای آوریم
سرخویشتن زیر پای آوریم
هوش مصنوعی: اگر ما وارد این نبرد شویم، باید خود را با تمام وجود و افتخار فدای آن کنیم.
شود با فریدون یکی دیوزاد
از این در سخن در نباید گشاد
هوش مصنوعی: با فریدون، هیچ دیوانهای نباید از این در حرف بزند.
که او کوه طارق گرفته نشست
سپاهی فراوان و جایی درست
هوش مصنوعی: کسی به نام طارق در کوهی نشسته و سپاهی بزرگ را گرد هم آورده و مکانی را برای خود انتخاب کرده است.
چو داند که ما رزم خواهیم جُست
کند آستین با فریدون درست
هوش مصنوعی: وقتی بداند که ما به دنبال نبرد هستیم، بیدرنگ آستین خود را برای آماده شدن بالا میزند.
ز یک روی کوش و ز یک روی شاه
شود پادشاهی به ما بر تباه
هوش مصنوعی: اگر از یک طرف تلاش کنی و از طرف دیگر به قدرت و سلطنت فکر نکنی، ممکن است به سلطنت بزرگی در زندگی برسی. اما اگر تنها به موفقیت و ثروت فکر کنی، ممکن است به خطر بیفتی و از این موقعیت خوب دور شوی.
همان به که ما پیشدستی کنیم
ز شاه سرافراز مُستی کنیم
هوش مصنوعی: بهتر است که ما ابتکار عمل را در دست بگیریم و از خوشحالی و سرافرازی شاه بهرهمند شویم.
ره راستی بازجوییم از اوی
سخن جز به خوبی نجوییم از اوی
هوش مصنوعی: ما در پی حقیقت هستیم و از او فقط سخن خوب میگوییم.
بدو بازداریم یکباره دست
همه پادشاهیش چندان که هست
هوش مصنوعی: ما باید به سرعت و یکجا دست همه را از سلطنت و قدرتش بکشیم، به اندازهای که میتواند باشد.
چو با ما به سوگند پیمان کند
همانا که سوگند ما نشکند
هوش مصنوعی: هرگاه کسی با ما به عهد و پیمان بست، بدان معناست که ما نیز عهد خود را زیر پا نخواهیم گذاشت.
هم از ما شود ایمن و هم ز شاه
بر او شاه دیگر نیارد سپاه
هوش مصنوعی: از ما امنیت برقرار شود و همچنین از سوی شاه، زیرا هیچ فرمانروایی دیگر نمیتواند بر او لشکرکشی کند.
و دیگر که خویشی ست ما را میان
ز مادر که هستیم ضحاکیان
هوش مصنوعی: در اینجا به رابطه و پیوند خانوادگی اشاره شده است. از سوی مادر، ما به موجوداتی میمانیم که با ویژگیهای خاص و متمایزی شناسایی میشوند، به نوعی به نسل یا قوم خاصی تعلق داریم که نام آنها به طور خاص ذکر شده است.
اگر شاه با ما کند داوری
دهد کوش ما را بسی یاوری
هوش مصنوعی: اگر پادشاه به ما داوری کند، ما هم با تلاش و کوشش خود حمایتهای زیادی را به او خواهیم کرد.
وگر خود نیارد به یاری سپاه
روا باشد اندی کی نزدیک شاه
هوش مصنوعی: اگر خود شخص به یاری سپاه نشتابد، جایز است که اندکی نزد شاه بماند.
نه گردد نه لشکر فرستدش نیز
نه نیرو فزاید مر او را بنیز
هوش مصنوعی: نه او را خواهد فرستاد که لشکری به دنبال او بفرستد، نه نیرویی به او افزوده خواهد شد.