گنجور

بخش ۳۲۵ - رسیدن نامه ی تور به سلم و بازگشت سلم از روم

برابر همی بود با سال هشت
سواری شتابان برآمد ز دشت
یکی نامه از تور شوریده هوش
که چندین چه باشی تو در بند کوش
که ایرج ز ما باژ جوید همی
سخنهای بیهوده گوید همی
نماید به ما بر همی مهتری
پدر داد ما را چنین کهتری
که او را به ایرانیان شاه کرد
مرا و تو را سر سوی راه کرد
برادر که از ما دو تن کهتر است
چرا او بجای پدر در خور است
اگر تو روا داری این بندگی
بمانی بدو تاج و فرخندگی
مرا نیست در دل چنین داستان
نباشم بدین کار همداستان
وگرنه سبک باش و نزد من آی
چو با من یکی گشته باشی به رای
به سوگند هر دو پساییم دست
که هرگز نباشیم ایرج پرست
که بهتر بود مرگ از آن زندگی
کجا کهتران را کنی بندگی
چو آن نامه سلم دلاور بخواند
بزد کوس و شبگیر لشکر براند
حصاری شد از ننگ و سختی رها
به زیر آمد از کوه چون اژدها
سپاه پراگنده آمد برش
بپوشید روی زمین لشکرش
همه اندلس باز تا باختر
گرفت و به پیروزی آورد سر
دگر باره ویرانی آباد کرد
به بخشش دل مردمان شاد کرد
به نیرو فزونتر شد از بار پیش
به مردان جنگاور و گنج خویش

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

برابر همی بود با سال هشت
سواری شتابان برآمد ز دشت
هوش مصنوعی: در همان زمان، در سال هشتم، سواری با سرعت زیاد از دشت بیرون آمد.
یکی نامه از تور شوریده هوش
که چندین چه باشی تو در بند کوش
هوش مصنوعی: یک شخصی نامه‌ای از کسی دریافت کرده که به شدت مضطرب است و از او می‌پرسد که چرا هنوز در این وضعیت گرفتار شده و باید تلاش کند تا از بند رها شود.
که ایرج ز ما باژ جوید همی
سخنهای بیهوده گوید همی
هوش مصنوعی: ایرج از ما باج می‌طلبد و مدام حرف‌های بی‌فایده می‌زند.
نماید به ما بر همی مهتری
پدر داد ما را چنین کهتری
هوش مصنوعی: به ما نشان می‌دهد که پدر بزرگوار ما، چنین ضعفی را به ما داده است.
که او را به ایرانیان شاه کرد
مرا و تو را سر سوی راه کرد
هوش مصنوعی: او مرا شاه ایرانیان قرار داد و تو را به سوی راه درست هدایت کرد.
برادر که از ما دو تن کهتر است
چرا او بجای پدر در خور است
هوش مصنوعی: چرا برادری که از ما دو نفر کم‌ارج‌تر است، باید به جای پدر مورد توجه قرار بگیرد؟
اگر تو روا داری این بندگی
بمانی بدو تاج و فرخندگی
هوش مصنوعی: اگر تو این خدمت و بندگی را بپذیری، به تو تاج و خوشبختی خواهند داد.
مرا نیست در دل چنین داستان
نباشم بدین کار همداستان
هوش مصنوعی: باید بگویم که در دل من هیچ قصه‌ای نیست و من هم در این کار هم نظر و هم عقیده نیستم.
وگرنه سبک باش و نزد من آی
چو با من یکی گشته باشی به رای
هوش مصنوعی: اگر نمی‌خواهی سنگین باشی، بی‌درنگ به نزد من بیا، زیرا وقتی با من یکی شوی، همه‌چیز آسان‌تر خواهد بود.
به سوگند هر دو پساییم دست
که هرگز نباشیم ایرج پرست
هوش مصنوعی: به هر سوگندی که می‌خوریم، هر دو با هم قرار می‌گذاریم که هرگز به کسی مانند ایرج که در حق‌اش ظلم شده و به او احترام نمی‌گذاریم، وفادار نباشیم.
که بهتر بود مرگ از آن زندگی
کجا کهتران را کنی بندگی
هوش مصنوعی: بهتر است که انسان بمیرد تا اینکه زندگی کند و دیگران را به بندگی بکشاند.
چو آن نامه سلم دلاور بخواند
بزد کوس و شبگیر لشکر براند
هوش مصنوعی: وقتی آن نامه از سهراب دلیر خوانده شد، طبل جنگ به صدا درآمد و لشکر را به حرکت درآورد.
حصاری شد از ننگ و سختی رها
به زیر آمد از کوه چون اژدها
هوش مصنوعی: او از شرم و ناملایمات رهایی یافته و مانند اژدهایی که از کوه پایین می‌آید، به پایین آمده است.
سپاه پراگنده آمد برش
بپوشید روی زمین لشکرش
هوش مصنوعی: سربازان پراکنده به او حمله کردند و زمین را زیر سایه لشکر خود پوشاندند.
همه اندلس باز تا باختر
گرفت و به پیروزی آورد سر
هوش مصنوعی: همه قسمتی از سرزمین اندلس را دوباره به سمت باختر بازپس گرفته و به پیروزی دست یافتند.
دگر باره ویرانی آباد کرد
به بخشش دل مردمان شاد کرد
هوش مصنوعی: بار دیگر سرزمین ویران را بازسازی کرد و با کمک به دیگران، دل مردم را شاد نمود.
به نیرو فزونتر شد از بار پیش
به مردان جنگاور و گنج خویش
هوش مصنوعی: او با قدرتی بیشتر از گذشته به جنگجویان و ثروت خود افزوده است.