گنجور

بخش ۳۲۴ - بازگردانیدن سلم، ایرانیان و سپاه برادرش، تور را

بدو خلعت خسروانی فگند
ز تخت و کلاه و ستام و سمند
به ایرانیان داد بسیار چیز
سپاه دگر را درم داد نیز
سپاه برادرش را همچنین
بسی چیز بخشید و کرد آفرین
سوی شاهشان کرد یکسر گُسی
روان شد ز درگاه او هر کسی
بخوبی فرستادشان نزد اوی
همه کامگار و همه تازه روی
خود و لشکر روم و مردان کار
گرفتند کوه کلنگان حصار
چنان هشت سالش نگهداشتند
که مرغ از بر کوه نگذاشتند
نشد خوردنی اندر او هیچ کم
نه از هیچ رویی بر ایشان ستم
زمان تا زمان کوش تا مرز جنگ
ز دریا برون آمدی چون نهنگ
یکی گوشه ای لشکری برزدی
گهی تیغ و گه آتش اندر زدی
چو انبوه گشتی برآن بر سپاه
گرفتی سوی کشتی خویش راه
ز دریا شدی باز بر تیغ کوه
شد از کوش، سلم دلاور ستوه

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بدو خلعت خسروانی فگند
ز تخت و کلاه و ستام و سمند
هوش مصنوعی: در آن لحظه، لباس سلطنتی را به سرعت از بدنش کنار زد و از تخت و تاج و زین و اسب دور شد.
به ایرانیان داد بسیار چیز
سپاه دگر را درم داد نیز
هوش مصنوعی: در اینجا گفته می‌شود که ایرانیان به خاطر چیزهای زیادی که داشتند، به سپاهیان دیگر نیز مقدار زیادی زر و جواهر دادند.
سپاه برادرش را همچنین
بسی چیز بخشید و کرد آفرین
هوش مصنوعی: برادرش برای سپاه او امکانات و هدایای زیادی فراهم کرد و برای این کار او را ستایش نمود.
سوی شاهشان کرد یکسر گُسی
روان شد ز درگاه او هر کسی
هوش مصنوعی: به سمت پادشاهان، همه با هم در صف رفتند و هر کسی از درگاه او خارج شد.
بخوبی فرستادشان نزد اوی
همه کامگار و همه تازه روی
هوش مصنوعی: آنها را به طرز خوب و با احترام به نزد او فرستادند، و همه شاداب و موفق بودند.
خود و لشکر روم و مردان کار
گرفتند کوه کلنگان حصار
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که خود من و رفقایم در شهر روم و مردان کاردان مشغول به کار شدند تا قلعه‌ای محکم و استوار بسازند.
چنان هشت سالش نگهداشتند
که مرغ از بر کوه نگذاشتند
هوش مصنوعی: او را به مدت هشت سال به گونه‌ای نگه داشتند که حتی نتوانست پرنده‌ای را از روی کوه پرواز کند.
نشد خوردنی اندر او هیچ کم
نه از هیچ رویی بر ایشان ستم
هوش مصنوعی: در او هیچ چیز از خوردنی‌ها کم نیست و ظلمی بر آن‌ها روا نرفته است.
زمان تا زمان کوش تا مرز جنگ
ز دریا برون آمدی چون نهنگ
هوش مصنوعی: در زمان‌های مختلف تلاش کن تا از مرزهای دریا عبور کنی، مانند نهنگی که به بیرون می‌آید.
یکی گوشه ای لشکری برزدی
گهی تیغ و گه آتش اندر زدی
هوش مصنوعی: یک گروهی از سربازان در گوشه‌ای مستقر شده‌اند که گاهی با شمشیر به جنگ می‌روند و گاهی هم آتش به پا می‌کنند.
چو انبوه گشتی برآن بر سپاه
گرفتی سوی کشتی خویش راه
هوش مصنوعی: زمانی که سپاه تو زیاد و وفور نیرو پیدا کرد، به سمت کشتی خودت راه گرفتی.
ز دریا شدی باز بر تیغ کوه
شد از کوش، سلم دلاور ستوه
هوش مصنوعی: از دریا به قله‌ی کوه رسیدی، اما از تلاش و سختی خسته و ناامید شده‌ای.