بخش ۳۱۱ - رفتن سلم و قارن به کارزار کوش
چو اردیبهشت آمد و روز جوش
کشیدند لشکر سوی رزم کوش
جهاندیده گوید که خورشید و ماه
ندیده ست تا هست چندان سپاه
هزاران هزار و چهارصد هزار
گزیده سپه بود و نیزه گزار
زمین از گرانیش ناله گرفت
از آتش زمین رنگ لاله گرفت
به خورشید بر شد ز هامون غبار
برآمد ز گاو و ز ماهی دمار
همی شیهه اسبان تازی ز بند
ز دل هوش مرّیخ و کیوان بکند
نهان گشت خاک زمین زیر نعل
هوا گشته از پرنیان زرد و لعل
به گاو و به ماهی رسیده ستوه
درخت گران گشته هامون چو کوه
از آوای شیپور وز نای نیز
نمود اهرمن را همی رستخیز
از این سان سوی اندلس کرد روی
به پیش اندرون قارن رزمجوی
وزآن روی کوش جهاندیده باز
یکی لشکر آورده بود او فراز
سپاهش ندانست گردون که چند
فزون از ستاره به چرخ بلند
به دفتر دوباره هزاران هزار
نوشته دبیران دانا شمار
بدان بود کز آبها بگذرد
تن سلم در زیر پی بسپرد
چو آگاه شد او ز سلم و سپاه
بخندید و گستاخ شد او به راه
بفرمود تا مردم رزمساز
همه سوی طارق کشیدند باز
سراسر بدان جا کشیدند رخت
نهانی نهادند و کردند سخت
زن و بچّه و مردم و چارپای
نماندند کس ریسمانی بجای
شدند ایمن از کار فرزند و زن
کشاورز و دهقان و شمشیر زن
به طارق فرستاد چندان خورش
کز آن بودشان سالیان پرورش
ز گاوان، وز گوسفندان گله
برآن کوه بر بی شبان شد یله
پس از راه افرنجه سلم سترگ
بیامد به دریای روم بزرگ
به آب اندر افگند کشتی هزار
نخست از همه قارن نامدار
به دریا گذر کرد با آن سپاه
کز ایران و توران بدو داد شاه
فرستاد کشتی سوی سلم باز
نشاند اندر او لشکر رزمساز
چو یک نیمه لشکر گذر کرد از آب
به کوش آگهی آمد اندر شتاب
بخش ۳۱۰ - فرستادن فریدون، قارن را با پانصد هزار سپاهی به روم: بفرمود تا قارن نامداربخش ۳۱۲ - جاسوس فرستادن کوش به لشکرگاه ایرانیان، و پیغام قارن به کوش: یکی مرد پوینده را همچو دود
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چو اردیبهشت آمد و روز جوش
کشیدند لشکر سوی رزم کوش
هوش مصنوعی: هنگامی که اردیبهشت ماه فرا میرسد و روز به اوج خود میرسد، ارتش به سوی میدان جنگ آماده میشود.
جهاندیده گوید که خورشید و ماه
ندیده ست تا هست چندان سپاه
هوش مصنوعی: کسی که تجربه زیادی دارد، میگوید خورشید و ماه را ندیده است زیرا هنوز آنقدر افراد و نیروهای زیادی وجود دارند.
هزاران هزار و چهارصد هزار
گزیده سپه بود و نیزه گزار
هوش مصنوعی: بسیاری از سپاهیان با نیزههای خود در این لشکر حضور داشتند.
زمین از گرانیش ناله گرفت
از آتش زمین رنگ لاله گرفت
هوش مصنوعی: زمین به خاطر سنگینی خود شکایت میکند و از شدت گرما، رنگش مثل گل لاله تغییر میکند.
به خورشید بر شد ز هامون غبار
برآمد ز گاو و ز ماهی دمار
هوش مصنوعی: از هامون غبار و دود به آسمان بلند شد، به مانند خورشید که در آسمان میتابد، و درختان و جانوران از این وضعیت متاثر شدند.
همی شیهه اسبان تازی ز بند
ز دل هوش مرّیخ و کیوان بکند
هوش مصنوعی: صدای شیهه اسبان عرب به قدری بلند و پرتوان است که توجه همه را جلب میکند و دلها را از فکر و خیال دور میکند.
نهان گشت خاک زمین زیر نعل
هوا گشته از پرنیان زرد و لعل
هوش مصنوعی: زمین به زیر نعل اسبها پنهان شده و هوا به خاطر زیبایی و رنگهایش مانند پرنیان زرد و قرمز به نظر میرسد.
به گاو و به ماهی رسیده ستوه
درخت گران گشته هامون چو کوه
هوش مصنوعی: درختان کهنسال و محکم به سختی و فشار زمین دچار مشکل شدهاند و محیط زیست اطراف آنها، مانند هامون، به حالت کوه مانند و محکم درآمده است.
از آوای شیپور وز نای نیز
نمود اهرمن را همی رستخیز
هوش مصنوعی: از صدای شیپور و نای چنین به نظر میرسد که اهریمن نیز به حرکت درآمده و قیام کرده است.
از این سان سوی اندلس کرد روی
به پیش اندرون قارن رزمجوی
هوش مصنوعی: او با شجاعت و عزم به سوی اندلس حرکت کرد و در دل به فکر نبرد و جنگ بود.
وزآن روی کوش جهاندیده باز
یکی لشکر آورده بود او فراز
هوش مصنوعی: از طرفی، فردی که در دنیا تجربه و دانش دارد، به همراه خود یک گروه یا لشکر به بالای کوه آورده بود.
سپاهش ندانست گردون که چند
فزون از ستاره به چرخ بلند
هوش مصنوعی: سپاه او ندانست که در آسمان، تعداد ستارهها چقدر بیشتر از آن چیزی است که به چشم میآید.
به دفتر دوباره هزاران هزار
نوشته دبیران دانا شمار
هوش مصنوعی: در دفتر بارها و بارها، نوشتهها و مطالب زیادی از افراد آگاه و دانشمند وجود دارد.
بدان بود کز آبها بگذرد
تن سلم در زیر پی بسپرد
هوش مصنوعی: بدانید که موجودی که از آبها عبور میکند، در زیر پاهایش، گزند و آسیب را تحمل میکند.
چو آگاه شد او ز سلم و سپاه
بخندید و گستاخ شد او به راه
هوش مصنوعی: زمانی که او از وجود صلح و نیروهای نظامی مطلع شد، با خندهای به خود جسارت نشان داد و به سوی مسیر خود پیش رفت.
بفرمود تا مردم رزمساز
همه سوی طارق کشیدند باز
هوش مصنوعی: او دستور داد تا سربازان آماده نبرد، به سمت طارق (جایی مشخص) حرکت کنند و هر کدام در سمتهای مختلف به کار خود ادامه دهند.
سراسر بدان جا کشیدند رخت
نهانی نهادند و کردند سخت
هوش مصنوعی: در آن مکان تمامی وسایل و لوازم را به آرامی منتقل کردند و پس از پنهان کردن آنها، کار را محکم و جدی انجام دادند.
زن و بچّه و مردم و چارپای
نماندند کس ریسمانی بجای
هوش مصنوعی: هیچکس دیگری از زن و فرزند و مردم و حتی چهارپایان باقی نمانده که بتواند کمکی کند یا حمایتی ارائه دهد.
شدند ایمن از کار فرزند و زن
کشاورز و دهقان و شمشیر زن
هوش مصنوعی: کشاورز و دهقان و شمشیرزن از خطرات کار فرزند و همسر خود در امان شدند.
به طارق فرستاد چندان خورش
کز آن بودشان سالیان پرورش
هوش مصنوعی: چندین خورشید به طارق ارسال کردند که از آنها سالها به پرورش و رشد پرداختند.
ز گاوان، وز گوسفندان گله
برآن کوه بر بی شبان شد یله
هوش مصنوعی: از میان گاوان و گوسفندان، گروهی به سمت آن کوه رفتند و بدون چوپان آزادانه گام برداشتند.
پس از راه افرنجه سلم سترگ
بیامد به دریای روم بزرگ
هوش مصنوعی: بعد از گذر از سرزمینهای دور، شخصی بزرگ و پر نفوذ به دریای روم رسید.
به آب اندر افگند کشتی هزار
نخست از همه قارن نامدار
هوش مصنوعی: کشتی بزرگی که هزاران مسافر را به آب میاندازد، در ابتدا با نام قارن مشهور آغاز به حرکت میکند.
به دریا گذر کرد با آن سپاه
کز ایران و توران بدو داد شاه
هوش مصنوعی: او با آن گروه قوی که به ایران و توران تعلق داشتند، به دریا رفت و شاه بر این گروه فرمان داد.
فرستاد کشتی سوی سلم باز
نشاند اندر او لشکر رزمساز
هوش مصنوعی: کشتی را به سوی سلم فرستاد و در آن لشکری از جنگجویان قرار داد.
چو یک نیمه لشکر گذر کرد از آب
به کوش آگهی آمد اندر شتاب
هوش مصنوعی: وقتی نیمهای از لشکر از آب گذشت، خبر و اطلاع به سرعت به دست آنها رسید.