گنجور

بخش ۳۱۰ - فرستادن فریدون، قارن را با پانصد هزار سپاهی به روم

بفرمود تا قارن نامدار
ز لشکر گزین کرد سیصد هزار
ز تور دلاور سپه خواست نیز
ز ترکان سپاهی برآراست نیز
دو ره صد هزاران سواران جنگ
همه با کمانها و تیر خدنگ
چو لشکر فرود آمد و ساز کرد
در گنجهای کهن باز کرد
دو ساله بدادندشان ساز و برگ
از این سان توان رفت نزدیک مرگ
همی راند در پیش پانصد هزار
از ایران و توران دلاور سوار
سپهدار قارن چو آمد به روم
پر از لشکری یافته مرز و بوم
سراپرده ی سلم بود از برون
سپاهی زریگ بیابان فزون
پذیره شدش سلم و او را بدید
به بر در گرفتش چنانچون سزید
ز شاهش بپرسید، وز سرکشان
ز گردان هم جُست هر یک نشان
بدو گفت قارن که از بخت شاه
درستند شاه جهان و سپاه
سراسر جهان از شما روشن است
بد از بیم تیغ تو در جوشن است
فرود آمد از راه بر پنج میل
جهان گشته از گرد لشکر چو نیل
ز سقلاب لشکر بیامد دگر
دو ره صد هزاران یلان نامور
همی عرض دادند ماهی فزون
دبیران داننده و رهنمون
سپاهی که با نامور سلم بود
ز سقلاب و ایران همی برفزود
از ایشان گزین کرد نهصد هزار
همه نامدار از درِ کارزار
سلیح و درم داد و آباد کرد
ز بخشش دل هر کسی شاد کرد
ستاره شمر چون نگه کرد روز
یکی روز بگزید بس دلفروز

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بفرمود تا قارن نامدار
ز لشکر گزین کرد سیصد هزار
هوش مصنوعی: فرمان داد تا قارن، که فردی مشهور است، از میان سپاه، به تعداد سیصد هزار نفر را انتخاب کند.
ز تور دلاور سپه خواست نیز
ز ترکان سپاهی برآراست نیز
هوش مصنوعی: از دلاوران تور خواسته شد و از طرف ترکان نیز سپاهی آماده شد.
دو ره صد هزاران سواران جنگ
همه با کمانها و تیر خدنگ
هوش مصنوعی: دو مسیر وجود دارد که در آن صد هزار سواره‌نظام جنگی به همراه کمان‌ها و تیرهایشان در حال حرکت هستند.
چو لشکر فرود آمد و ساز کرد
در گنجهای کهن باز کرد
هوش مصنوعی: وقتی نیروها به زمین فرود آمدند و تجهیزات خود را آماده کردند، گنجینه‌های قدیمی را گشودند.
دو ساله بدادندشان ساز و برگ
از این سان توان رفت نزدیک مرگ
هوش مصنوعی: دو سال به آنها تجهیزات و امکانات داده‌اند، اما اینگونه نمی‌توان به مرگ نزدیک شد.
همی راند در پیش پانصد هزار
از ایران و توران دلاور سوار
هوش مصنوعی: او پیش از پانصد هزار دلاور سوار از ایران و توران به سمت جلو می‌راند.
سپهدار قارن چو آمد به روم
پر از لشکری یافته مرز و بوم
هوش مصنوعی: سردار قارن وقتی به روم رسید، با لشکری انبوه و سرزمین‌هایی پر از منابع و ثروت مواجه شد.
سراپرده ی سلم بود از برون
سپاهی زریگ بیابان فزون
هوش مصنوعی: در بیرون، پرده‌ای از صلح و آرامش وجود دارد، اما درون آن، سپاهی از جنگجویان بیابانی گرد آمده‌اند و تعدادشان فراوان است.
پذیره شدش سلم و او را بدید
به بر در گرفتش چنانچون سزید
هوش مصنوعی: او با افتخار و احترام به استقبالش رفت و او را در آغوش گرفت، هم‌چنان‌که شایسته‌اش بود.
ز شاهش بپرسید، وز سرکشان
ز گردان هم جُست هر یک نشان
هوش مصنوعی: از پادشاه پرسیدند و از شورشیان نیز، هر کدام نشانه‌ای از خود به جا گذاشتند.
بدو گفت قارن که از بخت شاه
درستند شاه جهان و سپاه
هوش مصنوعی: قارن به او گفت که تقدیر و سرنوشت، شاه بزرگ و لشکر او را به وجود آوردند.
سراسر جهان از شما روشن است
بد از بیم تیغ تو در جوشن است
هوش مصنوعی: تمام جهان به لطف وجود شما درخشان و روشن است، اما مردم به دلیل ترس از شمشیر شما در زره‌های خود پنهان شده‌اند.
فرود آمد از راه بر پنج میل
جهان گشته از گرد لشکر چو نیل
هوش مصنوعی: از راه پایین آمد و به پنج میل فاصله رسید، جهانی که به خاطر گرد و غبار لشکر به رنگ نیل در آمده بود.
ز سقلاب لشکر بیامد دگر
دو ره صد هزاران یلان نامور
هوش مصنوعی: از طرف سقلاب، ارتش دیگری وارد شد که شامل صد هزار جنگجوی نامدار بود.
همی عرض دادند ماهی فزون
دبیران داننده و رهنمون
هوش مصنوعی: ماهی را که خواسته بودند، به خوبی معرفی کردند و معلمان و راهنمایان دانا هم آن را تأیید کردند.
سپاهی که با نامور سلم بود
ز سقلاب و ایران همی برفزود
هوش مصنوعی: سپاهی که با نام آور سلم، از سرزمین‌های سقلاب و ایران نیرو و توانش را افزایش می‌داد.
از ایشان گزین کرد نهصد هزار
همه نامدار از درِ کارزار
هوش مصنوعی: از میان آن‌ها نهصد هزار نفر را انتخاب کرد که همه آن‌ها شناخته‌شده و برجسته بودند و به جنگ و کارزار می‌رفتند.
سلیح و درم داد و آباد کرد
ز بخشش دل هر کسی شاد کرد
هوش مصنوعی: او با بخشش‌های خود ابزار و دارایی را فراهم کرد و با این کار دل‌ هر کسی را شاد نمود و زندگی‌ها را رونق بخشید.
ستاره شمر چون نگه کرد روز
یکی روز بگزید بس دلفروز
هوش مصنوعی: وقتی ستاره شمر به طرف نگاه کرد، روزی را انتخاب کرد که بسیار شاداب و دل‌انگیز بود.