بخش ۳۰۱ - نامه بردن فاروق به جانب مرز خوبان به کوش و اظهار فرمانبرداری
هم اندر زمان نامه ای کرد زود
همه لابه کز لابه ها دید سود
سر نامه گفت ای جهانگیر شاه
جهان را مکن بیش خیره تباه
که گر باد را اندر آری به بند
هم از گردش چرخ یابی گزند
نیای تو ضحاک جنگی کجاست
که از خون تیغش همی موج خاست!
تو آیین شاهان پیشین سپر
مکن هیچ از آیین شاهان گذر
که هر شهریاری که بود از نخست
چو با شهریاری دگر رزم جست
بدو نامه کردی و دادیش پند
که این است آیین شاه بلند
اگر آمدی آرزویش بجای
وگرنه سوی رزم بودیش رای
کس از شهریاران پیش آن ندید
که سالار عجلسکس از تو کشید
چو نزدیک عجلسکس آمد سپاه
به رزم اندر آمد هم از گَرد راه
تو نه نامه کردی، نه دادیش پند
ببارید بر تختش ابر بلند
وزآن پس که شد با سپه در حصار
ندادی مر او را به جان زینهار
بکشتی و ایوان او سوختی
ز شهرش چنان آتش افروختی
چه مایه زن و کودک بیگناه
به شمشیر بیداد کردی تباه
دو کشور شده چون بیابان تهی
شده دور از او فرّهی و بهی
کنون شاه اگر دارد آهنگ ما
همی آرزو آیدش جنگ ما
ندانم من از خویشتن آن گناه
کزآن یافت آزار، فرخنده شاه
اگر رای ویرانی آمدش و کین
همه پیش شاه است روی زمین
نیاید کسی پیش تو بی گمان
جز آن کس که بر وی سرآید زمان
وگر خواهی ای شاه گیتی پرست
که هر خسروی را کنی زیر دست
بگو تا بدانیم و فرمان کنیم
به کام تو جان را گروگان کنیم
بدین کشور اندر میاور سپاه
که ویران شود کار و گردد تباه
که ما بنده ی شاه نیک اختریم
ز فرمان، وز رای تو نگذریم
به پاسخ همی چشم دارم کنون
که بادا درودت ز یاران فزون
شتابان فرستاده ی راست دار
همی رفت تا پیش سالار بار
مر او را ببردند نزدیک شاه
بدید آن بزرگی و آن پیشگاه
رخ پاک بر خاک تیره نهاد
بسی آفرین کرد و نامه بداد
چو آن نامه ی شاه برخواندند
فرستاده در پیش بنشاندند
همه راز و پیغام با او بگفت
دل کوش با خرّمی گشت جفت
بخش ۳۰۰ - آگاه شدن فاروق، شاه خلایق، از آمدن کوش: به بشکوبش آمد همان آگهیبخش ۳۰۲ - پاسخ کوش به فاروق و خواستن باژ: منا دیگران را بفرمود شاه
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
هم اندر زمان نامه ای کرد زود
همه لابه کز لابه ها دید سود
هوش مصنوعی: در این بیت به این موضوع اشاره میشود که در زمانی مشخص، شخصی به سرعت نامهای نوشت و از سر ناگزیری فریاد و لابه کرد. اما از این لابهها نتیجهای مثبت گرفت.
سر نامه گفت ای جهانگیر شاه
جهان را مکن بیش خیره تباه
هوش مصنوعی: در مقدمه نامه آمده است که ای پادشاه بزرگ، جهان را بیشتر از این در تباهی و سردرگمی ننداز.
که گر باد را اندر آری به بند
هم از گردش چرخ یابی گزند
هوش مصنوعی: اگر بتوانی باد را به بند کشی، از چرخ فلک نیز آسیبی نخواهی دید.
نیای تو ضحاک جنگی کجاست
که از خون تیغش همی موج خاست!
هوش مصنوعی: آیا میدانی که آن نیای تو، ضحاک جنگی، کجاست؟ کسی که از خون تیغش امواجی برمیخاست!
تو آیین شاهان پیشین سپر
مکن هیچ از آیین شاهان گذر
هوش مصنوعی: از روشهای پادشاهان گذشته پیروی کن و هیچ چیز را از روشهای آنها کنار نگذار.
که هر شهریاری که بود از نخست
چو با شهریاری دگر رزم جست
هوش مصنوعی: هر فرمانروایی که از ابتدا با دیگر فرمانروایان به جنگ پرداخته است، به مشکلات و چالشهایی دچار خواهد شد.
بدو نامه کردی و دادیش پند
که این است آیین شاه بلند
هوش مصنوعی: او نامهای به او نوشت و پندی داد که این روش و رفتار مخصوص شاه بزرگ است.
اگر آمدی آرزویش بجای
وگرنه سوی رزم بودیش رای
هوش مصنوعی: اگر به اینجا آمدی، امیدوارم که آرزوی خود را به همراه داشته باشی، و اگر نه، پس بهتر است که به میدان جنگ بروی.
کس از شهریاران پیش آن ندید
که سالار عجلسکس از تو کشید
هوش مصنوعی: هیچ کس از فرمانروایان پیش از تو، مانند تو نتوانسته است که با قدرت و شجاعت، بر دلها حکم براند و بر دیگران غلبه کند.
چو نزدیک عجلسکس آمد سپاه
به رزم اندر آمد هم از گَرد راه
هوش مصنوعی: وقتی سپاه به نزدیک میدان جنگ رسید، همگی به صحنه نبرد پا گذاشتند و گرد و غباری از راه بلند شد.
تو نه نامه کردی، نه دادیش پند
ببارید بر تختش ابر بلند
هوش مصنوعی: تو نه نامه فرستادی و نه نصیحتی کردی، پس بگذار ابرهای بلند بر تخت او بارش کنند.
وزآن پس که شد با سپه در حصار
ندادی مر او را به جان زینهار
هوش مصنوعی: پس از آنکه سپاه در حصار قرار گرفت، تو جان او را حفظ نکردی و به او رحم نکردی.
بکشتی و ایوان او سوختی
ز شهرش چنان آتش افروختی
هوش مصنوعی: تو با آتش سوزاندهای ایوان و کشتی او را، به طوری که مانند شعلهای در شهر طعمه حریق شده است.
چه مایه زن و کودک بیگناه
به شمشیر بیداد کردی تباه
هوش مصنوعی: چقدر زن و کودک بیگناه را به خاطر ظلم و ستمت نابود کردی.
دو کشور شده چون بیابان تهی
شده دور از او فرّهی و بهی
هوش مصنوعی: دو سرزمین مانند یک بیابان خالی و بدون آب و گیاه شدهاند، زیرا از نعمت و شکوه او دور افتادهاند.
کنون شاه اگر دارد آهنگ ما
همی آرزو آیدش جنگ ما
هوش مصنوعی: اکنون اگر پادشاه بخواهد راهی ما شود، آرزوی او هم این است که جنگ ما را ببیند.
ندانم من از خویشتن آن گناه
کزآن یافت آزار، فرخنده شاه
هوش مصنوعی: نمیدانم چه چیزی در وجود من هست که به خاطر آن دچار آزار و رنج شدم، ای پادشاه خوشبخت.
اگر رای ویرانی آمدش و کین
همه پیش شاه است روی زمین
هوش مصنوعی: اگر فکر و تصمیمی برای ویرانی و دشمنی به وجود بیاید، همه چیز در برابر شاه و حکمرانی او قرار دارد.
نیاید کسی پیش تو بی گمان
جز آن کس که بر وی سرآید زمان
هوش مصنوعی: هیچ کس به سراغ تو نخواهد آمد مگر آنکه سرنوشتی برایش رقم خورده باشد که در زمان خاصی به تو برسد.
وگر خواهی ای شاه گیتی پرست
که هر خسروی را کنی زیر دست
هوش مصنوعی: اگر ای شاه بزرگوار بخواهی، میتوانی هر پادشاهی را تحت سلطه خود درآوری.
بگو تا بدانیم و فرمان کنیم
به کام تو جان را گروگان کنیم
هوش مصنوعی: بگو تا ما بفهمیم و تصمیم بگیرم، تا جان خود را به خاطر رضایت تو فدای کنیم.
بدین کشور اندر میاور سپاه
که ویران شود کار و گردد تباه
هوش مصنوعی: در این سرزمین، سپاه نیار بیاور که باعث ویرانی و تباهی کارها نشود.
که ما بنده ی شاه نیک اختریم
ز فرمان، وز رای تو نگذریم
هوش مصنوعی: ما به خدمت شاه نیکخلق و مهربان مشغولیم و از دستورات و نظر تو سرپیچی نخواهیم کرد.
به پاسخ همی چشم دارم کنون
که بادا درودت ز یاران فزون
هوش مصنوعی: در حال حاضر منتظرم که سلام و درود تو از دوستانت به من برسد.
شتابان فرستاده ی راست دار
همی رفت تا پیش سالار بار
هوش مصنوعی: فرستادهای با سرعت و شتاب، به سوی سرپرست و فرمانده بار میرفت.
مر او را ببردند نزدیک شاه
بدید آن بزرگی و آن پیشگاه
هوش مصنوعی: او را به نزد شاه بردند و آنجا بزرگی و مقام بلندش را دید.
رخ پاک بر خاک تیره نهاد
بسی آفرین کرد و نامه بداد
هوش مصنوعی: چهرهی زیبا بر زمین تیره قرار گرفت و این کار باعث خوشحالی و تحسین فراوان شد و نامهای به یادگار نوشت.
چو آن نامه ی شاه برخواندند
فرستاده در پیش بنشاندند
هوش مصنوعی: وقتی آن نامهٔ پادشاه را خواندند، فرستاده را در جلوی خود نشاندند.
همه راز و پیغام با او بگفت
دل کوش با خرّمی گشت جفت
هوش مصنوعی: همه چیزهایی که در دل داشتند و پیامهایی را که میخواستند منتقل کنند، با او در میان گذاشتند. دل خود را شاد نگهدار و با خوشحالی همراه شو.