گنجور

بخش ۳ - در ستایش خرد

چو همراه دانش نباشد خرد
نه نیک آید از دانش تو نه بد
وز آن پس دلی شسته باید ز راز
رسیده بدو راز یزدان فراز
هنر کرده در زیر او بیخ سخت
زده شاخ چون نوبهاران درخت
خرد رهبر و هوش و آرام، یار
رسیده بدو، نیک آموزگار
هوا دور از او گشته و خشم و کین
که را دیده ای با دلی این چنین؟
نبینی کرا از خرد مایه نیست
سپردن بدو گنج پیرایه نیست
سپاه خرد را سخن پیشرو
که زاید همی از سخن نو بنو
خرد کرد اندر سخنها پدید
سخن دان تو بند خرد را کلید
سخن کز ره دانش آید برون
چو خرسند هرگه بود بر فزون
خرد هدیه ی کردگار است نیز
مرا بازگو کز خرد به چه چیز
خرد جوشن آمد تن مرد را
خرد داروی آمد همه درد را
خرد دور دارد ز تو کار دیو
خرد بشکند تیز بازار دیو
خرد نور آمد میان دو تن
روان است یکی و دگر دم زدن

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

حاشیه ها

1400/09/09 06:12
ahmad TNT

سپاه خرد را سخن پیشرو

که زاید از سخن همی نو بنو

خرد دور آمد میان دوتن

روان است یکی و دیگر دم مزن