بخش ۲۹۵ - گردیدن کوش به گردِ کشور
وزآن پس بزد نای رویین به دشت
ز مغرب سوی اندلس بازگشت
یکی گردِ کشور برآمد نخست
ز بیداد کشور سراسر بشست
سه شهر دگر کرد از آن سنگ خار
که نتوان گشادن به مردان کار
یکی را از آن طلطمه نام کرد
بدان مرز یکچند آرام کرد
دوم شهر ترجاله، شیرین، دگر
همه راه بر آب دریا گذر
بسی بر لب آب عنبر بیافت
ز لشکر همه کس بجُستن شتافت
چنان عنبرین بود کز بوی اوی
همه ساله بودی دمان بوی اوی
یکی جانور دید نیز اندر آب
دو دیده فروزنده چون آفتاب
تنومند چون گربه ی تیز چنگ
همه موی بر پشت خورشید رنگ
از آن موی، بافنده ی تیز ویر
یکی جامه بافند همچون حریر
به دریا گر انداختی سالیان
برون آمدی باز خشک از میان
نگشتی یکی تار از آن موی تر
چنین جامه ای بود بازیب و فر
به ده رنگ گشتی همی هر زمان
ز دیدار او دل شدی شادمان
کسی گر بجوید همانا هزار
ز دینار سرمایه آید به کار
به دریا از آن جانور هست نوز
همان عنبر خوش خزان و تموز
بخش ۲۹۴ - رسیدن ایرانیان بنزد فریدون و آگاهی او از خیانت مردان خوره: چو ایرانیان شاد و آراستهبخش ۲۹۶ - ایمنی کوش از کار فریدون، و بازگشت به خوی وارونه ی خود: پراندیشه بود و همی سال چند
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
وزآن پس بزد نای رویین به دشت
ز مغرب سوی اندلس بازگشت
هوش مصنوعی: سپس با نی آهنین به دشت بازگشت و از سمت مغرب به سوی اندلس رفت.
یکی گردِ کشور برآمد نخست
ز بیداد کشور سراسر بشست
هوش مصنوعی: مردی از دور به کشور آمد و ابتدا به بخشی از ظلم و ستم در آنجا پایان داد و تمام آن سرزمین را از فساد و ناعدالتی پاک کرد.
سه شهر دگر کرد از آن سنگ خار
که نتوان گشادن به مردان کار
هوش مصنوعی: در اثر آن سنگ سخت، سه شهر دیگر ساخته شد که مردان نمیتوانند کارشان را پیش ببرند.
یکی را از آن طلطمه نام کرد
بدان مرز یکچند آرام کرد
هوش مصنوعی: یک نفر به خاطر آن ضربه و آسیب به او، نامش را بر آن مرز گذاشت و تا حدودی او را آرام کرد.
دوم شهر ترجاله، شیرین، دگر
همه راه بر آب دریا گذر
هوش مصنوعی: در دومین شهرِ ترجاله، آنجا شیرین است و در دیگر جاها، همه راهها به آب دریا ختم میشود.
بسی بر لب آب عنبر بیافت
ز لشکر همه کس بجُستن شتافت
هوش مصنوعی: بسیاری از افراد در کنار آب، بوی خوش عطر را حس کردند و از میان لشکر همه به سمت آن شتافتند.
چنان عنبرین بود کز بوی اوی
همه ساله بودی دمان بوی اوی
هوش مصنوعی: عطرش آنقدر دلانگیز و خوشبو بود که هر سال در این زمان، بوی او در فضا پخش میشد.
یکی جانور دید نیز اندر آب
دو دیده فروزنده چون آفتاب
هوش مصنوعی: یک جانوری را در آب مشاهده کرد که دو چشمان درخشانش مانند آفتاب میتابید.
تنومند چون گربه ی تیز چنگ
همه موی بر پشت خورشید رنگ
هوش مصنوعی: این متن به توصیف موجودی با قدرت و زیبایی میپردازد که به قدری قوی است که مانند گربهای با چنگهای تیز به نظر میرسد. رنگ موی او هم به جلوهای طلایی یا درخشان شبیه به نور خورشید است. این توصیف تصویری از زیبایی و قدرت را در ذهن میسازد.
از آن موی، بافنده ی تیز ویر
یکی جامه بافند همچون حریر
هوش مصنوعی: از آن مو، بافندهای ماهر و زبردست، مانندی از پارچهای لطیف و درخشان چون ابریشم میبافد.
به دریا گر انداختی سالیان
برون آمدی باز خشک از میان
هوش مصنوعی: اگر سالها در دریا بودهای، باز هم از وسط خشکی بیرون میآیی.
نگشتی یکی تار از آن موی تر
چنین جامه ای بود بازیب و فر
هوش مصنوعی: از همان موهای زیبا و تر، جامهای به زیبایی و نازکی بافته شده است.
به ده رنگ گشتی همی هر زمان
ز دیدار او دل شدی شادمان
هوش مصنوعی: هر بار که با او ملاقات میکنی، دلت شاد و شوقزده میشود و چهرهاش در نظر تو به شکلهای مختلفی جلوهگر است.
کسی گر بجوید همانا هزار
ز دینار سرمایه آید به کار
هوش مصنوعی: اگر کسی به دنبال چیزی باشد، به راستی میتواند هزاران دینار سرمایه را به دست آورد و از آن بهرهبرداری کند.
به دریا از آن جانور هست نوز
همان عنبر خوش خزان و تموز
هوش مصنوعی: در دریا نوزادی از آن جانور وجود دارد که همان عنبر خوشبو است و در فصل خزان و تابستان به وجود میآید.