گنجور

بخش ۲۷۰ - باز گردانیدن مردم باختر از اندلس

فرستاد از آن پس منادیگران
بدان کشور اندر کران تا کران
که از مردم باختر هر که راه
بجوید، بیاید به درگاه شاه
چو آواز برشد به درگاه و کوی
یکایک به درگاه کردند روی
کشاورز و دهقان همان پیشه ور
سوی کاخ کردند همی سربسر
همی دادشان هرچه بایست شاه
چنانچون بود در خور دستگاه
کشاورز، گاو و خر و گوسفند
همی بودشان جان و دل بهره مند
به دهقان خراجش یله کرد نیز
که از وی سه ساله نخواهند چیز
همان پیشه ور را زر و سیم داد
بدان شهرهاشان گسی کرد شاه
ز دریا گذر کرد از آن سوی باز
بیامد، بدید آن همه گنج و ساز
به شهری ز مغرب اریله به نام
فرود آمد آن خسرو شادکام
از آن خواسته هرچه بُد نامدار
ز بهر فریدون همه کرد بار
چنانچون شنیدم نگویم فزون
پر از بار شد ده هزاران هیون
همه مایه ور جامه و سیم و زر
همه مشک ناب و همه عود تر
همه تخت با افسر و گوشوار
همه گوهر اندر خور شهریار

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

فرستاد از آن پس منادیگران
بدان کشور اندر کران تا کران
هوش مصنوعی: پس از آن، پیام‌آورانی را به سوی آن سرزمین فرستاد تا در تمام نقاط آن جا اعلام کنند.
که از مردم باختر هر که راه
بجوید، بیاید به درگاه شاه
هوش مصنوعی: هر کسی در میان مردم باختر به دنبال راهی است، می‌تواند به درگاه پادشاه بیاید.
چو آواز برشد به درگاه و کوی
یکایک به درگاه کردند روی
هوش مصنوعی: وقتی صدای خوش به در خانه و محله بلند شد، همه یک به یک به سوی در آمدند و روی خود را به آن سمت معطوف کردند.
کشاورز و دهقان همان پیشه ور
سوی کاخ کردند همی سربسر
هوش مصنوعی: کشاورز و دهقان، هر دو، به سوی کاخ رفتند و تمام تلاششان را کردند.
همی دادشان هرچه بایست شاه
چنانچون بود در خور دستگاه
هوش مصنوعی: آن طور که باید و مناسب مقام و جایگاه شاه بود، به آن‌ها هر آنچه می‌خواستند داده می‌شد.
کشاورز، گاو و خر و گوسفند
همی بودشان جان و دل بهره مند
هوش مصنوعی: کشاورز به گاو و خر و گوسفندش به عنوان موجوداتی با جان و دل توجهی ویژه دارد و برای او اهمیت زیادی دارند.
به دهقان خراجش یله کرد نیز
که از وی سه ساله نخواهند چیز
هوش مصنوعی: به دهقان مالیاتی نمی‌دهند و قرار است که به مدت سه سال از او چیزی نخواهند.
همان پیشه ور را زر و سیم داد
بدان شهرهاشان گسی کرد شاه
هوش مصنوعی: پادشاه به همان صنعتگر طلا و نقره داد و او را به شهرهای خود فرستاد.
ز دریا گذر کرد از آن سوی باز
بیامد، بدید آن همه گنج و ساز
هوش مصنوعی: از دریا عبور کرد و به طرف دیگر رفت. سپس بازگشت و آن همه گنج و ابزار را مشاهده کرد.
به شهری ز مغرب اریله به نام
فرود آمد آن خسرو شادکام
هوش مصنوعی: در شهری از سمت غرب به نام "اریله"، آن پادشاه خوشحال فرود آمد.
از آن خواسته هرچه بُد نامدار
ز بهر فریدون همه کرد بار
هوش مصنوعی: هر چیزی که برای فریدون اهمیت داشت و معروف بود، به خاطر او جمع‌آوری شد.
چنانچون شنیدم نگویم فزون
پر از بار شد ده هزاران هیون
هوش مصنوعی: زمانی که چیزی را می‌شنوم، نباید بیشتر از آنچه که شنیدم بگویم، زیرا ممکن است باعث ایجاد مشکلات و بار اضافی شود.
همه مایه ور جامه و سیم و زر
همه مشک ناب و همه عود تر
هوش مصنوعی: همه چیزهایی که باعث زینت و زیبایی می‌شوند، مانند لباس‌های رنگین و گرانبها، بوی خوش مشک و عود تازه، همگی در نهایت ارزشمند و زیبا هستند.
همه تخت با افسر و گوشوار
همه گوهر اندر خور شهریار
هوش مصنوعی: تمامی تخت و تاج و زینت‌ها و زیورآلات برای پادشاه است و همه گوهرها و جواهرات به او تعلق دارند.