بخش ۲۷ - جنگ جمشید و مهراج
وز آن جایگه جم سپه برگرفت
به تندی سوی رزم مهراج رفت
هر آن گه که وارون شود بخت مرد
به چاره که نیکو تواندش کرد
به زندان ضحاک پنجاه سال
بماند آن گزین خسرو بی همال
به فرجام بنگر که دژخیم کرد
مر او را به ارّه به دو نیم کرد
به ارغون به نونک رسید آگهی
که از شاه شد روی گیتی تهی
نوندی فرستاد نزد پدر
که ما را ز گیتی چه آمد بسر
گرفتار شد شاه گیتی به جنگ
بدین سان به ما بر جهان گشت تنگ
همی پیش وز پس ندانیم راه
نهاده دو دیده به فرمان شاه
بیایم، بباشم، چه درمان کنم؟
مرا هرچه فرمان دهی آن کنم
از این بد چو آگاه شد شاه چین
تو گفتی برانداخت او را زمین
ز پیوند جمشید ترسید باز
که ضحّاکش آگاه گردد ز راز
بد آید از آن مارفش بر سرش
نماند بدو شاهی و کشورش
به دختر فرستاد پیغام، شاه
که نزدیک من کس مجویید راه
همان به که در بیشه پنهان شوید
که بر دست ضحّاک بی جان شوید
نخواهم که بیند شما را کسی
که این راز از آن پس نماند بسی
بباشید یک هفته بر جای خویش
که من هرچه باید فرستمت پیش
بخش ۲۶ - سرگذشت جمشید و بازماندگانش به روایت مهانش: چنین داد پاسخ که یزدان پاکبخش ۲۸ - جنگ ماهنگ و مهراج، و آگاهی مهراج از کار جمشیدیان: در آن بیشه، آن مردمان روز و شب
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
وز آن جایگه جم سپه برگرفت
به تندی سوی رزم مهراج رفت
هوش مصنوعی: از آن مکان، جم سپه را به سرعت برداشت و به سوی رزم مهراج روانه شد.
هر آن گه که وارون شود بخت مرد
به چاره که نیکو تواندش کرد
هوش مصنوعی: هر زمان که سرنوشت فردی به بدی تغییر کند، با تدبیر و چارهجویی خوب، میتوان او را یاری کرد.
به زندان ضحاک پنجاه سال
بماند آن گزین خسرو بی همال
هوش مصنوعی: آن پادشاه بزرگوار به مدت پنجاه سال در زندان ضحاک خواهد ماند.
به فرجام بنگر که دژخیم کرد
مر او را به ارّه به دو نیم کرد
هوش مصنوعی: به پایان کارش نگاه کن که جلاد او را با اره به دو نیم کرد.
به ارغون به نونک رسید آگهی
که از شاه شد روی گیتی تهی
هوش مصنوعی: خبر به ارغون و نونک رسید که شاه از دنیا رفت و زمین از وجود او خالی شد.
نوندی فرستاد نزد پدر
که ما را ز گیتی چه آمد بسر
هوش مصنوعی: کسی را به نزد پدر فرستاد تا بپرسد که ما را از زندگی چه سرنوشتی پیش آمده است.
گرفتار شد شاه گیتی به جنگ
بدین سان به ما بر جهان گشت تنگ
هوش مصنوعی: شاه جهان در چنین جنگی به سختی گرفتار شد و به همین دلیل بر ما در دنیا تنگی و دشواری آمد.
همی پیش وز پس ندانیم راه
نهاده دو دیده به فرمان شاه
هوش مصنوعی: ما نمیدانیم از کدام طرف باید برویم، اما با دستور شاه، دو چشم ما در راه به حرکت درآمدهاند.
بیایم، بباشم، چه درمان کنم؟
مرا هرچه فرمان دهی آن کنم
هوش مصنوعی: بیا و بمان، چه کاری از دست من برمیآید؟ هرچه به من بگویی، همان را انجام میدهم.
از این بد چو آگاه شد شاه چین
تو گفتی برانداخت او را زمین
هوش مصنوعی: وقتی که شاه چین از این بدی آگاه شد، گفتی که او را به زیر افکندند.
ز پیوند جمشید ترسید باز
که ضحّاکش آگاه گردد ز راز
هوش مصنوعی: پس از اتصال و نزدیکی به جمشید، دوباره ترس به دلش افتاد که ممکن است ضحاک از این راز باخبر شود.
بد آید از آن مارفش بر سرش
نماند بدو شاهی و کشورش
هوش مصنوعی: بدی از آن مار فشان به سرش میریزد و دیگر نه سلطنتی برایش میماند و نه کشوری.
به دختر فرستاد پیغام، شاه
که نزدیک من کس مجویید راه
هوش مصنوعی: شاه پیغامی برای دختر فرستاد و گفت از نزدیکان من کسی را جستجو نکنید.
همان به که در بیشه پنهان شوید
که بر دست ضحّاک بی جان شوید
هوش مصنوعی: بهتر است که در جنگل پنهان شوید تا اینکه به دست ضحاک بیجان شوید.
نخواهم که بیند شما را کسی
که این راز از آن پس نماند بسی
هوش مصنوعی: نمیخواهم کسی شما را ببیند، چرا که این راز نباید پس از آن فاش شود.
بباشید یک هفته بر جای خویش
که من هرچه باید فرستمت پیش
هوش مصنوعی: مدتی در همان مکان بمانید، زیرا من هرچه نیاز دارید را برایتان میفرستم.