بخش ۲۶ - سرگذشت جمشید و بازماندگانش به روایت مهانش
چنین داد پاسخ که یزدان پاک
مرا اندر آورد بی ترس و باک
من از تخم جمشیدم ای شاهزاد
نمانده ست جز من کسی زآن نژاد
بدان روزگاران چو گردان سپهر
ز جمشید ببرید پیوند و مهر
جهان شد به فرمان ضحّاک دیو
ز هر سو برآمد ز دیوان غریو
ز گیتی ز یزدان پرستان نشان
گسسته شد از بیم جادوفشان
رخ بخت جمشید بیرنگ شد
بر او بر زهر سو جهان تنگ شد
زن خویش را با دو فرزند خویش
فرستاد با خویش و پیوند خویش
به جایی که ارغونش خوانی زچین
همه بیشه بینی سراسر زمین
حریر است ارغون میان اندرش
که نتوان پریدن عقاب از برش
زنش دختر شاه چین بود نیز
بدو داد گنجی ز هرگونه چیز
به هنگام رفتن سپه را بگفت
که این راز دارید یکسر نهفت
مرا هر دو فرزند چون دیده اند
به مردی و دانش پسندیده اند
ولیکن ز فارک نیاید پدید
یکی شاه کاو کین تواند کشید
ز نونک پدید آید آن شهریار
که از دیو چهره برآرد دمار
ز ضحاک جادو کشد کین من
جهان تازه گرداند از دین من
پرستش مر او را کنید از جهان
که گردون بسی راز دارد نهان
چو بشنید فارک زجم این سخُن
یکی رای شایسته افگند بن
به جم گفت کای شهریار زمین
گر این داستان بود خواهد چنین
مرا پادشاهی نخواهد رسید
چنین آمد از چرخ گردان پدید
به یزدان پرستی مرا ره نمای
چو بی بهره ام زین سپنجی سرای
ز شاهی چو نونک همی برخورد
بود کآن جهانی ز من نگذرد
ز فارک چو بشنید جم این سخن
بر او تازه تر شد جهان کهن
سه دفتر بدو داد شاه بلند
سراسر همه پر ز علم و ز پند
همه صحف پیغمبران خدای
نبشته به خط شه پاکرای
بدو گفت کاین هر سه را کار بند
چو خواهی که باشی تو دور از گزند
از این هر سه گر کاربندی یکی
به یزدان رساند تو را بی شکی
به ارغون فرستادشان ز آن سپس
بدان تا نبینندشان هیچ کس
بخش ۲۵ - فرود آمدن بر دامن کهسار و گفتگوی اسکندر با مهانش: سکندر دو تن پیش کرد از گروهبخش ۲۷ - جنگ جمشید و مهراج: وز آن جایگه جم سپه برگرفت
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چنین داد پاسخ که یزدان پاک
مرا اندر آورد بی ترس و باک
هوش مصنوعی: او با شجاعت و بدون هیچ گونه ترس و نگرانی، به من پاسخ داد که خدایی پاک و پاکیزه مرا از این وضعیت نجات داد.
من از تخم جمشیدم ای شاهزاد
نمانده ست جز من کسی زآن نژاد
هوش مصنوعی: من از نسل جمشید هستم ای شاهزاده، و جز من کسی از آن نسل باقی نمانده است.
بدان روزگاران چو گردان سپهر
ز جمشید ببرید پیوند و مهر
هوش مصنوعی: در آن زمانهایی که دوران به دور از جمشید، پیوند و دوستیاش را قطع کرد، مانند چرخ گردان آسمان بود.
جهان شد به فرمان ضحّاک دیو
ز هر سو برآمد ز دیوان غریو
هوش مصنوعی: جهان تحت کنترل ضحّاک دیو قرار گرفت و از هر طرف صدای دیوان به گوش رسید.
ز گیتی ز یزدان پرستان نشان
گسسته شد از بیم جادوفشان
هوش مصنوعی: از دنیا و پرستش خداوند نشانهای باقی نمانده و این به خاطر ترس از جادوگران است.
رخ بخت جمشید بیرنگ شد
بر او بر زهر سو جهان تنگ شد
هوش مصنوعی: سرنوشت جمشید دگرگون و بیرنگ شد و بر اثر آن، جهان از هر سمت بر او تنگ و سخت شد.
زن خویش را با دو فرزند خویش
فرستاد با خویش و پیوند خویش
هوش مصنوعی: زن خودش را به همراه دو فرزندش فرستاد تا با او و پیوندی که دارند، باشند.
به جایی که ارغونش خوانی زچین
همه بیشه بینی سراسر زمین
هوش مصنوعی: به جایی که ارغوان را صدا کنی، در همه جا جنگل و درختان را در سرتاسر زمین خواهی دید.
حریر است ارغون میان اندرش
که نتوان پریدن عقاب از برش
هوش مصنوعی: در میان این پارچه نرم و لطیف مانند ابریشم، آنقدر م ناست که حتی عقاب هم نمیتواند از روی آن بپرد.
زنش دختر شاه چین بود نیز
بدو داد گنجی ز هرگونه چیز
هوش مصنوعی: زن او دختر شاه چین بود و همچنین به او گنجی از انواع مختلف چیزها داده شد.
به هنگام رفتن سپه را بگفت
که این راز دارید یکسر نهفت
هوش مصنوعی: در زمان رفتن، او به فرمانده سپاه گفت که این راز را کاملاً پنهان نگه دارید.
مرا هر دو فرزند چون دیده اند
به مردی و دانش پسندیده اند
هوش مصنوعی: هر دو فرزندم وقتی مرا دیدهاند، نیکوترین صفات مردی و دانش را در من پسندیدهاند.
ولیکن ز فارک نیاید پدید
یکی شاه کاو کین تواند کشید
هوش مصنوعی: اما از بین کسانی که جدایی را تجربه کردهاند، نمیتوان کسی را یافت که توانایی کشیدنِ بار سنگینِ کینه را داشته باشد.
ز نونک پدید آید آن شهریار
که از دیو چهره برآرد دمار
هوش مصنوعی: شهریارانی که از نونک (نازکی و لطافت) به وجود میآیند، قادرند از چهره دیوان (زشت و بد) به خوبی و زیبایی برآیند و بر طبل سرنوشت خود بزنند.
ز ضحاک جادو کشد کین من
جهان تازه گرداند از دین من
هوش مصنوعی: من از ضحاک انتقام میگیرم و با این کار، جهان را به حالتی تازه در میآورم که با دین من متفاوت است.
پرستش مر او را کنید از جهان
که گردون بسی راز دارد نهان
هوش مصنوعی: او را از دنیا پرستش کنید، زیرا آسمان اسرار زیادی را در خود پنهان دارد.
چو بشنید فارک زجم این سخُن
یکی رای شایسته افگند بن
هوش مصنوعی: وقتی فارک از این صحبتها آگاه شد، نظری شایسته و مناسب ارائه داد.
به جم گفت کای شهریار زمین
گر این داستان بود خواهد چنین
هوش مصنوعی: به جم گفتند، ای پادشاه زمین، اگر این داستان چنین باشد، نتیجهاش هم به همین شکل خواهد بود.
مرا پادشاهی نخواهد رسید
چنین آمد از چرخ گردان پدید
هوش مصنوعی: من هیچگاه به سلطنت نخواهم رسید؛ این سرنوشت از چرخ زمان برای من رقم خورده است.
به یزدان پرستی مرا ره نمای
چو بی بهره ام زین سپنجی سرای
هوش مصنوعی: با پرستش خداوند، مرا راهنمایی کن، زیرا از این دنیای فانی بیبهرهام.
ز شاهی چو نونک همی برخورد
بود کآن جهانی ز من نگذرد
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که وقتی به مقام و قدرت دست مییابیم، احساس میکنیم که هیچ چیز نمیتواند ما را متوقف کند و همه چیز در دست ماست. این احساس قدرت و توانایی باعث میشود که به نظر برسد هیچ چیز خارج از کنترل ما وجود ندارد و ما میتوانیم هر چیزی را در اختیار بگیریم.
ز فارک چو بشنید جم این سخن
بر او تازه تر شد جهان کهن
هوش مصنوعی: وقتی جم این صحبت را از فارک شنید، جهان کهن برای او تازهتر و شگفتانگیزتر شد.
سه دفتر بدو داد شاه بلند
سراسر همه پر ز علم و ز پند
هوش مصنوعی: شاه بزرگ سه دفتر به او داد که هر کدام پر از دانش و آموزش بود.
همه صحف پیغمبران خدای
نبشته به خط شه پاکرای
هوش مصنوعی: تمام کتابهای آسمانی که پیامبران از سوی خداوند دریافت کردهاند، به تحریر در آمده و نوشتههای پاک و معصوم هستند.
بدو گفت کاین هر سه را کار بند
چو خواهی که باشی تو دور از گزند
هوش مصنوعی: به او گفتند که اگر میخواهی از آسیب و بدیها دور باشی، باید با این سه نوع کار مشغول شوی.
از این هر سه گر کاربندی یکی
به یزدان رساند تو را بی شکی
هوش مصنوعی: اگر یکی از این سه راه را دنبال کنی، یقیناً تو را به خداوند میرساند.
به ارغون فرستادشان ز آن سپس
بدان تا نبینندشان هیچ کس
هوش مصنوعی: آنها را به سرزمین ارغون فرستادند تا هیچ کس نتواند آنها را ببیند.