بخش ۲۶۶ - آرایش دو سپاه در میدان جنگ
بفرمود تا گاه بانگ خروس
زننده بزد نای رویین و کوس
جهان پُر شد از شور وز مشغله
برآمد ز روی زمین زلزله
خروش ستوران و بانگ گوان
درخشیدن تیغ و برگستوان
ز مریخ بستد دل ورای و هوش
همان زنده را زهره آمد به جوش
قراطوس را دو برادر بُدند
که با لشکر و تخت و افسر بُدند
چپ و راست لشکر بدیشان سپرد
که بودند هر دو دلیران گُرد
بداد از سپه هر یکی را سوار
ز جنگاوران و یلان صد هزار
به قلب اندرون خویش را جای کرد
درفش از پسِ پشت بر پای کرد
وزآن روی کوش جهانگیر باز
سپه را بفرمود تا کرد ساز
سپاهی به مردان خورّه سپرد
که سالار ایرانیان بود خرد
سوی راست لشکر فرستادشان
بسی تیغ و برگستوان دادشان
سلیح تن خویش و اسب نبرد
برادرش را داد و در قلب کرد
بدو گفت چون قلب دشمن ز جای
بجنبد تو در جنگ سستی نمای
چنان کن که دشمن شود بر تو چیر
قراطوس گردد ز غمری دلیر
به کمباره داد او سپاهی دگر
کجا اورمزد آمد او را به در
سواری که با قارن رزمزن
برابر همی داشتی خویشتن
به تن خویش او بود و پیوند اوی
گرامیتر او را ز فرزند اوی
سوی میسره کرد جایش پدید
برفت و سپه بر دو صف برکشید
بخش ۲۶۵ - آماده شدن قراطوس برای جنگ و نیرنگ کوش: چو آگاه شد زو قراطوس گفتبخش ۲۶۷ - چاره ی دیگر کوش و گرفتار شدن قراطوس: چو پردخته شد او به کار سپاه
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بفرمود تا گاه بانگ خروس
زننده بزد نای رویین و کوس
هوش مصنوعی: فرمان داد تا وقتی که صدای خروس بیدار کننده به گوش رسید، نای فلزی و طبل را به صدا درآورند.
جهان پُر شد از شور وز مشغله
برآمد ز روی زمین زلزله
هوش مصنوعی: جهان پر از هیجان و دغدغه شده و این وضعیت باعث بروز زلزلهای بر روی زمین گردیده است.
خروش ستوران و بانگ گوان
درخشیدن تیغ و برگستوان
هوش مصنوعی: صدای شیهه اسبان و نعره گوزنها درخشش شمشیر و خنجر را به تصویر میکشد.
ز مریخ بستد دل ورای و هوش
همان زنده را زهره آمد به جوش
هوش مصنوعی: از سیاره مریخ دل و عقل را ربود و در پی آن، یک زنده و حیاتی تازه با شور و شوق به وجود آمد.
قراطوس را دو برادر بُدند
که با لشکر و تخت و افسر بُدند
هوش مصنوعی: قراطوس دو برادر داشت که هر کدام با لشکری از سربازان و تخت و نشان قدرت خود همراه بودند.
چپ و راست لشکر بدیشان سپرد
که بودند هر دو دلیران گُرد
هوش مصنوعی: به چپ و راست، فرماندهی را به این دو دلیر سپرد که هر دو از شجاعت و دلیری برخوردار بودند.
بداد از سپه هر یکی را سوار
ز جنگاوران و یلان صد هزار
هوش مصنوعی: هر یک از سواران جنگاور و دلیر از سپاه به آنها کمک رسانده شد و هر کدام به اندازهی صد هزار جنگجو قدرتمند هستند.
به قلب اندرون خویش را جای کرد
درفش از پسِ پشت بر پای کرد
هوش مصنوعی: در درون قلبش، پرچمی را برپا کرده است که از پشت او به سمت بالا قرار گرفته است.
وزآن روی کوش جهانگیر باز
سپه را بفرمود تا کرد ساز
هوش مصنوعی: از آن سو، برای بار دیگر به سپاه دستور داد که آماده شود و به کار پرداخته و به میدان بیاید.
سپاهی به مردان خورّه سپرد
که سالار ایرانیان بود خرد
هوش مصنوعی: سربازی به مردان کوچک و خُرد سپرد که فرمانده ایرانیان بود و دارای عقل و درایت بود.
سوی راست لشکر فرستادشان
بسی تیغ و برگستوان دادشان
هوش مصنوعی: به سمت راست، لشکری را فرستاد و به آنها بسیار تیغ و زره داد.
سلیح تن خویش و اسب نبرد
برادرش را داد و در قلب کرد
هوش مصنوعی: او سلاح بدن خود را به برادرش داد و همچنین اسب جنگیاش را به او بخشید و این کار را با عشق و از صمیم قلب انجام داد.
بدو گفت چون قلب دشمن ز جای
بجنبد تو در جنگ سستی نمای
هوش مصنوعی: اگر در دل دشمن تردید و ترس به وجود آید، تو نیز نباید در جنگ سستی کنی.
چنان کن که دشمن شود بر تو چیر
قراطوس گردد ز غمری دلیر
هوش مصنوعی: طوری رفتار کن که دشمن به تو تسلط پیدا کند و قراطوس (موجود افسانهای) از غم به دلیر تبدیل شود.
به کمباره داد او سپاهی دگر
کجا اورمزد آمد او را به در
هوش مصنوعی: او سپاهی دیگر را به کمک فرستاد و در این حال، اورمزد (خدای نیک) به یاری او آمد.
سواری که با قارن رزمزن
برابر همی داشتی خویشتن
هوش مصنوعی: سواری که با قهرمان رزم، همتایی داشتی، در حقیقت خود را نشان میدهد.
به تن خویش او بود و پیوند اوی
گرامیتر او را ز فرزند اوی
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که انسان به خود و وجود خویش وابسته است و پیوند او با خود از هر پیوند دیگری، حتی پیوند با فرزندانش، ارج و قرب بیشتری دارد. در واقع، فرد باید به خود و هویت خویش احترام بگذارد و آن را مقدس بشمارد.
سوی میسره کرد جایش پدید
برفت و سپه بر دو صف برکشید
هوش مصنوعی: به سمت مصر روانه شد و جایی برای خود فراهم کرد و سپاهی را در دو ردیف سازماندهی نمود.