بخش ۲۶۴ - آگاه ساختن فریدون از نامه ی قراطوس و گذشتن کوش از دریا
چو آمد بر کوش و نامه بداد
یکایک بر او ترجمان کرد یاد
برآشفت سخت و پسایید دست
پس آن نامه بر نامه ی خویش بست
هیونی برافگند نزدیک شاه
به نامه درون گفت کای پیشگاه
قراطوس گردن بپیچد همی
کنون رزم ما را بسیچد همی
چو آن نامه کردم به نزدیک شاه
ز دریا گذر خواست کردن سپاه
ازآن پس رسانم به شاه آگهی
اگر رنج بینم، اگر فرّهی
هیون رفت و او رفتن آغاز کرد
به دریا گذشتن بسی ساز کرد
نپنداشت هرگز قراطوس شاه
که او بگذراند به دریا سپاه
از این داستان هیچ با کش نبود
نه بر چشم او کوش چیزی نمود
به دو مه چهل پاره کشتی بساخت
به دریا بسی بادبان برفراخت
ز بازارگانان بسی ساخت نیز
بخواست و به مردم بینباشت چیز
نخستین گذر کرد با سی هزار
از ایران، وز چین گزیده سوار
پس از پس فرستاد کشتی سپاه
گذر کرد یکسر به نزدیک شاه
سراپرده برزد برآن پهن دشت
که دیده ز دیدار او خیره گشت
لب آب پیوسته بادامنش
سپاه اندر آمد به پیرامنش
بخش ۲۶۳ - پاسخ قراطوس به کوش و نپذیرفتن فرمان او: یکی پاسخ نامه فرمود و گفتبخش ۲۶۵ - آماده شدن قراطوس برای جنگ و نیرنگ کوش: چو آگاه شد زو قراطوس گفت
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چو آمد بر کوش و نامه بداد
یکایک بر او ترجمان کرد یاد
هوش مصنوعی: وقتی که او بر کوش ظاهر شد و نامهای را تحویل داد، هر یک از مطالب آن را برای او ترجمه و توضیح کرد.
برآشفت سخت و پسایید دست
پس آن نامه بر نامه ی خویش بست
هوش مصنوعی: او به شدت عصبی شد و سپس با خشم، نامهای را که از طرف دیگری دریافت کرده بود، به دست گرفت و روی نامهی خود نوشت.
هیونی برافگند نزدیک شاه
به نامه درون گفت کای پیشگاه
هوش مصنوعی: هیونی نزد شاه آمد و نامهای به او داد و گفت: ای پیشگاه!
قراطوس گردن بپیچد همی
کنون رزم ما را بسیچد همی
هوش مصنوعی: مار بزرگ (قراطوس) در حال چرخیدن است و اکنون جنگ ما را به شدت تحت تأثیر قرار میدهد.
چو آن نامه کردم به نزدیک شاه
ز دریا گذر خواست کردن سپاه
هوش مصنوعی: وقتی آن نامه را به نزد شاه بردم، خواستم که سپاه از دریا عبور کند.
ازآن پس رسانم به شاه آگهی
اگر رنج بینم، اگر فرّهی
هوش مصنوعی: بعد از این، اگر دچار رنج یا مشکل شوم، حتماً خبرش را به شاه میرسانم.
هیون رفت و او رفتن آغاز کرد
به دریا گذشتن بسی ساز کرد
هوش مصنوعی: هیون رفت و او شروع به رفتن کرد، برای عبور از دریا بسیار آماده شد.
نپنداشت هرگز قراطوس شاه
که او بگذراند به دریا سپاه
هوش مصنوعی: شاه قراطوس هرگز تصور نمیکرد که سپاه او از دریا عبور کند.
از این داستان هیچ با کش نبود
نه بر چشم او کوش چیزی نمود
هوش مصنوعی: در این داستان هیچ چیزی وجود ندارد که نشاندهندهٔ تلاش و کوششی باشد. نه چیزی در چشم او دیده میشود و نه نشانهای از زحمت در این ماجرا وجود دارد.
به دو مه چهل پاره کشتی بساخت
به دریا بسی بادبان برفراخت
هوش مصنوعی: کشتیای ساخته شد با دو ماهی چهره، و در دریا بادبانهای زیادی بر افراشته شد.
ز بازارگانان بسی ساخت نیز
بخواست و به مردم بینباشت چیز
هوش مصنوعی: از بازرگانان بسیاری کالاهایی ساخته میشود و آنها را برای مردم جمعآوری میکنند.
نخستین گذر کرد با سی هزار
از ایران، وز چین گزیده سوار
هوش مصنوعی: نخستین گروهی که از ایران عبور کردند، سی هزار نفر بودند و از چین هم سواران انتخاب شدهای به همراه داشتند.
پس از پس فرستاد کشتی سپاه
گذر کرد یکسر به نزدیک شاه
هوش مصنوعی: پس از اینکه کشتی سپاه به سلامت بازگشت، همه به نزد شاه رفتند.
سراپرده برزد برآن پهن دشت
که دیده ز دیدار او خیره گشت
هوش مصنوعی: پردهای برفراز دشت گستردهای افتاده است که چشمها به خاطر دیدن او، حیرتزده شدهاند.
لب آب پیوسته بادامنش
سپاه اندر آمد به پیرامنش
هوش مصنوعی: در کنار آب، گروهی در حال گرد آمدن و دور هم نشستن هستند.