گنجور

بخش ۲۵۱ - بازگشت قارن بنزد فریدون

وز آن پس به سه ساله قارن رسید
بیامد فریدون کی را بدید
زمین بوس کرد و ستایش نمود
فریدون بر او آفرین بر فزود
فراوانش بستود و دادش امید
همین داشتم از تو، گفتا امید
به کامم رسانیدی ای پهلوان
که بادی همه ساله روشنروان
به خوردن نشست آن سَرِ سروران
چهل روز با رنجدیده سران
سپاهش بدو داد با کشورش
بشد با سپه، شادمان لشکرش
فریدون همی بود با ایمنی
ببست از جهان راه اهریمنی
تن کوش بیدادگر بسته ماند
چهل سال جان و دلش خسته ماند

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

وز آن پس به سه ساله قارن رسید
بیامد فریدون کی را بدید
هوش مصنوعی: بعد از گذشت سه سال، قارن به سن جوانی رسید و فریدون به سراغ او آمد و او را دید.
زمین بوس کرد و ستایش نمود
فریدون بر او آفرین بر فزود
هوش مصنوعی: فریدون زمین را بوسید و آن را ستایش کرد و بابت این نعمت از او سپاسگزاری کرد.
فراوانش بستود و دادش امید
همین داشتم از تو، گفتا امید
هوش مصنوعی: او به وفور از او تمجید کرد و از او امید داشت. او نیز پاسخ داد که بله، امیدی وجود دارد.
به کامم رسانیدی ای پهلوان
که بادی همه ساله روشنروان
هوش مصنوعی: ای قهرمان، تو مرا به آرزویم رساندی، مانند بادی که هر سال به روشنی می‌وزد.
به خوردن نشست آن سَرِ سروران
چهل روز با رنجدیده سران
هوش مصنوعی: سران و بزرگانی که در دشواری‌ها و رنج‌ها بودند، به مدت چهل روز بر سر سفره نشسته و به خوراک مشغول شدند.
سپاهش بدو داد با کشورش
بشد با سپه، شادمان لشکرش
هوش مصنوعی: او سپاهش را به او داد و با لشکرش به کشورش رفت، و لشکر او شاد و خوشحال بود.
فریدون همی بود با ایمنی
ببست از جهان راه اهریمنی
هوش مصنوعی: فریدون با احساس امنیت و آرامش زندگی می‌کرد و راه‌های شر و فساد را از زندگی‌اش دور کرده بود.
تن کوش بیدادگر بسته ماند
چهل سال جان و دلش خسته ماند
هوش مصنوعی: بدن این فرد به خاطر ظلم و ستم، به مدت چهل سال در زنجیر بود و روح و قلب او از این وضعیت خسته و اندوهگین شدند.